این روزهای من + شادی
1
خیلی وقته که تو مطالب، از احساس خودم ننوشتم. گاهاً فکر میکنم خیال خامیه که بتونم همهی احساسم رو ثبت کنم. تنها چیزی که مطمئنم اینه که زمان داره میگذره، خیلی سریع.
این هفته عکس سیاهسفید سهدرچهاری انداختم تا کارای مربوط به درخواست اعزام رو ترتیب بدم. کمکم دارم واسه دورهی سربازی آماده میشم :).
وقتی به این فکر میکنم که به احتمال زیاد 2 سال دیگه هم قراره تهران زندگی کنم، تردیدی من رو در بر میگیره. با وجود همهی قُلدرم قُلدرم بازیهایی که پیش مامانوبابا انجام میدم تا خودم رو نسبت به تصمیمی که گرفتم مطمئن و آگاه نشون بدم، اما ته دلم یِخوده ترس وجود داره که در انتهای سال 95 چیزی کف دستمو نگرفته باشه ... . شاید به خاطر اینهکه انتظاراتم از خودم رفته بالا و گوییکه باید شقالقمری چیزی انجام بدم ...!
فکرای زیادی واسه این دو سال کردم. برنامههای زیادی دارم که شاید تو 2 سال نشه تماماً بهش پرداخت. قراره این دو سال رو زندگی کنم. پس کمالطلبی خاموش!
این روزها سعی میکنم فقط یاد بگیرم (متمم بخونم، کتاب بخونم، تجربه کنم، ثبت کنم) و مهمتر از اون، آتآشغالایی که ذهنمو پر کردن رو بریزم بیرون. و چیزیکه نباید یادم بره، عمل کردنه.
2
مرداد ماه امسال بود که کتاب نسبتاً کوچک و روانِ "تکامل آگاهی" (نوشتهی رابرت جانسون) رو خوندم. البته 70 درصدش رو توی دو، سه ساعت. اما چون لازم بود واسه نوشتن پایاننامه و دفاعیه خودم رو آماده کنم، گذاشتمش کنار. کتاب در مورد مباحث سفر زندگی هستش و بسیار خواندنی ترجمه شده. دیروز دوباره کتاب رو باز کردم. مقدمه رو خوندم. چقدر زیبا نوشته شده :
... بعدها من دربارهی ریشهی لغت شادی (happiness) پژوهش کردم و دریافتم که این کلمه از فعل اتفاق افتادن (to happen) گرفته شده است. به عبارت دیگر شادی در مشاهدهی هر آنچه که روی میدهد، یافت میشود. اگر نتوانی از آنچه برای نهار امروز تدارک دیده شده شاد شوی، احتمالاً شادی را در جای دیگر نیز نمییابی. شادی را در هر آنچه که پیشآید، بجوی!
* بدون هر گونه خلط مباحث، لطفاً ادامهی پست رو بخونین.
در جلسهی اول دوره سفر زندگی، دکتر شیری به بحث شادی و شادمانی و تفاوت اون با سُرور و بهجت درون اشاره کردن و در مورد خواستگاههای ارضای هر کدوم توضیح دادن. اینکه شادی و شادمانی کوتاهمدت هستند و اگه بخوایم اونها رو طولانیمدت کنیم، بدبختیمون شروع میشه! پس یعنی شادی نکنیم؟ به جای اینکه شادی رو دایمی کنیم، گزینهی بهتری داریم و اون بهجت و سُرور درونه.
چیزایی که باعث شادی و شادمانی میشن از قبیل: موفقیت، امکانات، برتری در روابط، اندورفین – آدرنالین ...
و چیزایی که منشأ سرور و بهجت هستن: ایمان، تعلق، انجام وظیفه، یگانگی با هستی، در یک معنای کلی قرار داشتن، موثر بودن و فایده رسوندن ...
ایمان: به ما امنیت میده
تعلق: احساس اینکه یکی هست که وجودم براش مهمه و منتظرمه
یگانگی با هستی: درخت و گیاه و گربه و موش و ... به اندازهی من حق زیستن تو این دنیا رو دارن
در یک معنای کلی قرار داشتن: یعنی اینکه معنای واحدی زندگیمون رو دربرگرفته و به زندگی وحدت داده
پس با این حساب میشه بهجت و سُرور درونی داشت، اما در چهره شاد نبود ...
3
علیرضا روشن در یک فایل صوتی، تعدادی از شعرهای زیبا و الهام بخش خود را خوانده است:
کاش میشد مُرد، مثل راه رفتن، خوابیدن، خرید کردن ...
کاش میشد خواست، و مُرد ...
دریافت
عنوان: شعرخوانی علیرضا روشن
حجم: 5.38 مگابایت