نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

ریشه ترس‌های من

دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ب.ظ

احتمالاً شما هم از دوران کودکی ترسی را به دوران بزرگسالی آورده‌اید. مثلاً این‌که از ارتفاع بترسید و علت را این بدانید که مادرتان وقتی به لبه‌ی تراس یا پنجره اتاق نزدیک می‌شدید سرتان داد کشیده یا با صدای بلند گفته است: "نزدیک پنجره نرو می‌افتی زمین" و شما را با تصویر افتادن از پنجره و فانتزی‌های آن تنها گذاشته باشد (مخصوصاً اگر کارتون میگ‌میگ و کایوت را زیاد دیده باشید). اما آیا واقعاً این‌چنین است؟ نمی‌دانم.


میگ میگ!


وقتی می‌گوییم ترس از ارتفاع، منظورمان را چندان دقیق بیان نمی‌کنیم. برای مثال این دست و پای من نیستند که از ارتفاع می‌ترسند. یا چشم‌ها و مغز و قلب‌مان از ترس پخش شدن بر روی زمین نمی‌ترسند. بلکه ترس ریشه در از دست دادن دارد! برای مثال ترسِ از دست دادن عمر گران‌بهای‌مان در لحظه‌ی بعد از پهن شدن بر روی زمین. یا ترس از دست دادن خانواده‌مان یا لذت‌هایی که قرار است در آینده آن‌ها را بچشیم.

می‌توانم بگویم، ترسِ از دست دادن، قسمت عمده‌ای از ترس‌های ما را تشکیل می‌دهد. ترس‌هایی که در نگاه اول لزوماً از دوران کودکی نشئت نگرفته‌اند. برای مثال جالب است بدانید که من تا همین 4 ماه پیش، ترسی از پاک کردن ایمیل نداشتم اما یادم هست در اسفندماه سال گذشته، زمانی که با امور دبیرخانه ناآشنا بودم، هم‌کارم با جدیت بخصوصی به من گفت: "همه‌‌ ایمیل‌های دبیرخانه رو باید نگه‌داری و هیچ‌کدوم رو نباید پاک نکنی" و امروز، من از پاک کردن ایمیل‌هایی که در فولدر اسپم جمع می‌گردد نیز می‌ترسم که مبادا فلان شود که بقیه بگویند فلان‌ها شده. 


ترس از دست دادن


حال سوال مناسبی که می‌توان پرسید این است که: چگونه ترسِ از دست دادن را از دست دهیم؟!


+ لینک انسان‌ها و ترس از دست دادن در متمم

۹۴/۰۳/۲۵

نظرات  (۴)

۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۴ حسین غلامى خواه
واقعا دیگران چقدر بلا سر ما میارن.
پاسخ:
عب نداره ما هم کم نمی‌ذاریم :))
۰۲ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۰ کودک فهیم
ترس از یک کار وقتی از بین میره که بری جلو و اون کار رو انجام بدی! به قول ولاسکو باید تو دهن شیر رفت!
پاسخ:
اما وقتی از انجام کاری می‌ترسی، چطور می‌تونی بری جلو و انجامش بدی؟!
۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۲:۴۷ کودک فهیم
سختیش همینه دیگه. یه بار که بهش غلبه کنی دفعات بعد آسونتره.

پاسخ:
بله :)
 چقدر جالب.ومشترک که مثلا دیشب به ترس از تاریکی داشتم فکر میکردم و اینکه با تغییرات ذهن ترسها کم شده اند .وخودمو تو کوه تکو تنها تصور کردم و اینکه چجرا ترس وجود داره؟آیا بر می گرده به شکم مادر و تاریکی و...نمی دونم ولی میشه پیگیری کرد.

واینکه دیشب پرسیدم اینا چرا دارن گریه میکنن؟عزاداری می کردن یه عده و تلویزیون پخش می کرد...یعنی مثلا فکر کنید طرف بهترین جا رو در هستی داره بعد رفته اونجا و گفته به سعادت رسیدم بعد گریه و زاریو...

جواب سوالت : بستگی به اون داشته داره.گاهی باید مراقب بود مثه لیوان آب مثه قلب کسی ،که نیفته که نشکنه...

گاهی دست ما نیست.

گاهی از دست داده شده بر می گرده پس دلیلی برای ترس نیست.

کلا اگه منظورت از ترس دلهره،اضطراب ونا امنیه یه جور می شه فکر کرد اگه ترس احساس مراقبته یه جور.
پاسخ:
چند وقتی هست که موضوع ترس بسیار جالب شده برام و به نظرم بسیاری از رفتارهای ما ریشه در ترس داره.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی