نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است


روز پنج شنبه بود که پدر جان مقادیر زیادی سبزی خرید تا ذخیره ای باشه واسه غذای خورشتی زمستون. بعد از این که سبزی ها پاک شده اند، حدودای شب بود و خورشید غروب کرده بود، نوبت به تکوندن پتوی زیرین سفره ی مخصوص پاک کردن سبزی رسید. پتو، جمع و برده شد تا از بالکن خونه تکونده بشه. غافل از این که کنترل از راه دور ست تاپ باکس داخل پتو بوده و ... در حین تکاندن صدایی میاد که به زعم تکاننده ی پتو، صدای برخورد جسمی به زمین است! همه ی شواهد حاکی از این بود که کنترل از راه دور از ارتفاع 20 متری به سمت زمین پرت شده!
در صدر گروه متخصص و مجهز به ریاست خودم! (شاید بپرسید که چرا ریاست گروه دست من بوده؟! قابل ذکره که رشته ی من مهندسی کنترل هستش ) ، رفتیم زیر بالکن رو گشتیم ... جستجوی ما بیشت از نیم ساعت ادامه داشت اما ... اما دریغ از هرگونه ردی از کنترل از راه دور! ... حتی گمان می کردیم که وسیله مذکور به اصطلاح پرم پرم شده باشه اما هیچ نشانه ای از تیکه بزرگه ی کنترل هم نبود!


پرونده با گذشت دو روز از زمان وقوع، همچنان باز مونده و متخصصین نتونستن توضیح قانع کننده ای واسه این واقعه ارائه بدن!


۱۰ نظر ۲۷ مهر ۹۲ ، ۲۲:۵۴
ضیاء

تصمیم گرفتم برنامه ی کاریمو از اینی که هست سنگین تر کنم تا شاید بتونم زمان های مرده ای که در

زندگیم بوجود اومده رو به حداقل برسونم. از همین رو قصد دارم دانش و توانش صحبت کردن و مهم تر از اون

فـــکر کـــردن به زبان انگلیسی رو تقویت کنم.

طبق بررسی هایی که انجام دادم، بسته ی آموزشی Effortless English رو بهترین یافتم.

فردی که بسته آموزشی فوق رو تهیه کرده، تاکید داره به جای داشتن دیکشنری از لغات، دیکشنری از 

عبارات انگلیسی رو همراه داشته باشیم. من هم Cambridge International Dictionary of Idioms رو انتخاب

کردم.

۷ نظر ۲۷ مهر ۹۲ ، ۰۳:۴۶
ضیاء


روز های عرفه در حال سپری شدن اند. مردم توفیق یافته جهت حضور در حج رو می بینی تو گویی همه شون پشیمون هستند از گذشته ی خود ...

اما چی میشه که بعد از بازگشت به زندگی و زنده مانی خود، فراموش می کنند اون چیزی که تو حج با خدا عهد بستن؟




این حشره :


ساس! 

نگاه به جثه ی کوچیکش (نیم سانته!) نکنین! به خاطر خرطوم طویلی که داره میتونه از روی ملحفه و لباس فرد خوابیده رو نیش بزنه. ایشون 

لقب هیولای تخت خواب نام گرفته!


مسئولین محترم خوابگاه مون، طی یک اقدام ضربتی و گازانبری (گاز+انبری) تصمیم گرفتند بعد از یک ماه  از شروع ترم جدید تحصیلی و درست 

وسط ترم!! تمام اتقاق های خوابگاه رو سمپاشی کنن! 

برا همین ما مجبور به ترک اتاق شدیم و تمام وسایل زندگی مون رو در کیسه های زباله جمع کردیم.

 



میکل آنژ : 

ارزش ندارد که آدمی برای مبارزه کردن با کوته‌فکران، خود را آزرده سازد؛ زیرا پیروزی بر آنها هیچ ارزشی ندارد.


۱۶ نظر ۲۴ مهر ۹۲ ، ۰۱:۱۳
ضیاء

معلم سال دوم و سوم راهنمایی مون تاکید می کرد که در هر شغل و پستی که باشین، سعی کنین

جزء پنج تای اول باشین!

اگه قنادی دارین، سعی کنین جزء پنج تا قنادی برتر شهر باشین. اگه دانشجو هستین سعی کنین جزء

پنج تای اول ورودی تون باشین و ...

و من به این جمله شدید نیاز دارم.


فردا با استادم قرار هفتگی دارم. هر هفته بعد از قرار، موجی از انرژی بهم تزریق میشه. ایشون جزء

برترین های دانشگاه هستن.

۴ نظر ۲۱ مهر ۹۲ ، ۰۷:۵۰
ضیاء

صبح امروز دو تا از ترسناک ترین خواب های زندگیمو دیدم، که حسابی روح و روانم رو ریخت بهم.

تصویر زیر، یک عکس از فیلم زیبا و دیدنیه "تلقین" (Inception) هست.

 

به جرأت می تونم بگم بهترین فیلمی هست که توی زندگیم دیدم.

موضوع فیلم در مورد خواب دیدن هست و عده ای که دوس دارن خواب ببینن و زندگیشون رو در خواب دنبال کنن.

البته توصیف فوق مبتدی ترین توصیف من هستش! توصیه می کنم حتما ببینید.

 

نظر شما در مورد خواب چیه؟



۴ نظر ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۷:۱۴
ضیاء


آسیبی که چماق به دست میزنه کمتر از آسیبی هست که مردم بی تفاوت می زنن.

به خدا موندم چیکار کنم؟ 

وضع برخی مردم به قدری خراب هست که تمام روح و روانم رو میریزه بهم. وضع پایتخت به مراتب بدتره. 

به قول هیچ کس: اینجا اختلاف طبقاتی بیداد می کنه، روح مردمو زخمی و بیمار میکنه ...


۳ نظر ۱۶ مهر ۹۲ ، ۰۴:۴۶
ضیاء

گاها به این نتیجه می رسم که چیز روشنی جز وجود خدا، وجود نداره. 

راستی آمیخته شده به دروغ، دست اکثر مردم تو جیب بقیه، همه دارن از هم دزدی می کنن اگر چه

از این دزدی اطلاع دارن اما کسی صداش هم درنمیاد ...

احساس فردی رو دارم که خودش رو ول کرده به دامان اقیانوس؛ غوطه وره ... و موجه که این ور و اون ور 

می بردتش.

۲ نظر ۱۱ مهر ۹۲ ، ۰۷:۰۳
ضیاء


چند وقتی هست که توده ای رو در ناحیه بالای شکم - زیر پوستم - احساس می کنم. ناحیه بالای این توده 

– که قسمتی از پوستم رو تشکیل میده - با فشار انگشتم درد میکنه.

اون طوری که اطلاع کسب کردم، تومور ها معمولا برآمده هستند. اما توده ای که زیر پوستمه هیچ برآمدگی

نداره. البته امکانش هست که این توده فقط یک جوش زیر پوستی بزرگ باشه ...

فکر به اینکه این توده ممکنه یک توده ی سرطانی باشه، چند روزی هست که فکرمو مشغول کرده و  همین

چند ساعت پیش بغضم رو شکست. این گریه سبب شد که دلم تخلیه شه.


صرف نظر از اینکه چی در انتظارمه، فکر به اینکه سلامتیت رو چند وقت دیگه داری از دست میدی یک نعمته!

این طوری میشه که دوس داری از این فرصت به هر نحو استفاده کنی.


۹ نظر ۰۷ مهر ۹۲ ، ۰۵:۴۲
ضیاء

۳ نظر ۰۴ مهر ۹۲ ، ۰۷:۱۶
ضیاء

ایشون یک ساله که هر چند روز یکبار به اتاقمون تشریف میارن؛ اما ما راضی به زحمتشون نیستیم.

چند بار از مسئولین خواستیم که رسیدگی کنن اما ...



آخه شیر آشپزخونه یک ساله که چکه می کنه.  


۵ نظر ۰۳ مهر ۹۲ ، ۰۴:۴۸
ضیاء