نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

وبلاگ سرمشق مهارت وبلاگی هست که چند پست یکسان با هم داریم. البته صاحبش به چنین مسئله ای آگاه نیست. باید بگم خوب می نویسه و من با این سبک نوشتن آشنام. هر دو متاثر از اندیشه های محمدرضا شعبانعلی و علیرضا شیری هستیم!

ادامه پست مربوطه به تصویر سازی من از جلسه ی معارفه ی "شخصیت سالم تر من"! تلاش دارم تا قدرت نوشتنم رو افزایش بدم. می نویسم تا فراموش کنم نه اینکه به خاطر بسپارم.

۳ نظر ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۰۶
ضیاء

دیروز در معارفه ی سمینار "شخصیت سالم تر من" شرکت کردم. به عنوان یک توصیف از این سمینار می تونم بگم 60 تا 70 نفر بیمار (!) روحی کنار هم جمع شده بودیم! این طرف منفی ماجراس.

از مدت ها قبل میدونستم که شخصیت کامل گرایی دارم. تفکر اینکه باید "کامل" باشم مدت زمان زیادی در نظام فکری من شکل گرفته بود و چون نمی تونستم به استاندارد های تعیین شده ی خودم دست پیدا کنم، از عزت نفسم کاسته می شد. شلاق کامل باش حسابی عزت نفسم را  پایین آورده بود. دکتر شیری گفت کمال طلبی رو با استاندارد های واقع بینانه عوض کنیم.

البته خود دکتر شیری گفت هفته ای نیست که توسط حس کمال گرایی ضربه فنی نشن! گفتن "این حس عمر بسیاری از جوون های ما رو رنده میکنه. مثه اینکه شیر ما رو با کمال گرایی دادن!"

خوندن کتاب " ذهن کامل نو" رو شروع کردم. با این کتاب سفری پر ماجرا رو در پیش رو دارم.سایت متمم خلاصه ی مناسبی برای کتاب آورده است:

اگر چه نام اصلی کتاب، "ذهن کاملاً جدید" یا "ذهن کامل نو" است اما عنوان دومی نیز روی جلد کتاب به چشم می‌خورد: "گذر از عصر اطلاعات به عصر مفهوم پردازی." دنیل پینک در این کتاب توضیح می‌دهد که ما چگونه از عصر اطلاعات به عصر مفهوم پردازی رسیده‌ایم و برای اینکه در این دوره جدید موفق باشیم چگونه باید ذهن و ذهنیت جدیدی را برای خود خلق کنیم. دنیل پینک در این کتاب می‌کوشد با توجه به تغییراتی که معتقد است در جهان اطراف روی داده است، به ما کمک کند تا بتوانیم از تفکرات قدیمی عصر اطلاعات، که بر پایه‌ی تحلیل‌های منطقی، ریاضی و شبه کامپیوتری بنا شده است عبور کرده و برای دنیای امروز بیندیشیم و زندگی کنیم. دنیایی که در آن، "طراحی" و "همدلی" مهم‌تر، اثربخش‌تر و سودبخش‌تر از جمع و تفریق و محاسبات ریاضی و مهندسی است. او در این راستا، شش پایه‌ی اصلی دنیای جدید را مطرح می‌کند:

"طراحی"، "داستان سازی"، "هماهنگی و همنوایی"، "همدلی"، "بازی" (و جنبه‌های تفریحی) و در نهایت "ایجاد معنا". شش عاملی که وی در تمام طول کتاب می‌کوشد به خواننده نشان دهد می‌تواند رمز موفقیت در دنیای جدید باشد. نوشته‌های مختلفی در طرح متمم، بر اساس مدل فکری و تحلیلی دنیل پینک، تنظیم و منتشر شده‌اند که از جمله‌ی آنها می‌توان به سری "نقش طراحی در تغییر رفتار" اشاره کرد. در آینده نیز از میان کارها و مطالعات او، مطالب بیشتری را مرور خواهیم کرد. از میان جملات وی، یکی از جملاتی که ارزش دوباره اندیشیدن دارد جمله‌ی زیر است:

"یک دفترچه کوچک با خودتان بردارید و طی مدت یک هفته، طراحی های خوب و طراحی‌های بدی را که می‌بینید در آن ثبت کنید. خیلی زود می‌فهمید که تقریباً همه‌چیز (خوب یا بد) حاصل یک تصمیم خوب یا بد در حوزه‌ی طراحی است."


۴ نظر ۲۷ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۱۹
ضیاء

نوشتن تکنیکال ریپورت تقریبا تموم شده، اما اگر خود من به جای داور هایی باشم که قراره بهش نمره بدن، نمره ی خوبی نمی دم و این یعنی خیلی راضی نیستم. من تلاشم رو کردم، اما از اونجایی که بار اولم هست نتونستم بهتر از این ظاهر بشم.

دقایقی پیش در دوره ی "شخصیت سالم تر من" ثبت نام کردم. این دوره توسط دکتر شیری  برگزار میشه. به نشست و خاست با چنین افرادی نیازمندم!

خیلی زور می زنم تا بتونم از این محیط و جو درسی فاصله بگیرم، تا بتونم مهارت های دیگه ام رو بهبود ببخشم. اما لامصّب! حجم زیاد کار و استرس از آینده واقعا نمیذاره بشینم یه دل سیر به مباحثی فکر کنم که نیازهای اصلی زندگیم رو تشکیل میده.

۵ نظر ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۴۴
ضیاء

شاید دارم اشتباه می کنم. وقتی با دوستامون کنار هم نشستیم و صحبت از سربازی میشه، دیدگاه ِغالب منفی گرایانه است و بیشتر این راه کار مطرح میشه که به نحوی این دو سال سربازی رو با گرفتن پروژه ای چیزی زودتر طی کنن و در اصطلاح سمبل کنن. بیشتر به دید یک تحدید می نگرند تا یک فرصت! اما به نظرم الان با گذشته خیلی فرق کرده. الان اگه کاری رو می خوای انجام بدی باید با استراتژی باشه. دیگه مثه قدیم نیست که وقتی سنت رسید بری سربازی و برگردی که ازدواج کنی! من می خوام از این دو سال به نحو دیگه ای استفاده کنم. به گونه ای که پلی باشه واسه آینده ی شغلیم. قصد دارم در طول این دو سال شبکه ی ارتباطی خودم رو بسازم، با افرادی نشست و خاست کنم که بیشترین تاثیر رو در آینده ی شغلی من داشته باشن. یادم نره که دانشگاه ِ اصلی من دانشگاهی هست که توش کار می کنم.



۴ نظر ۱۸ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۴۶
ضیاء

همیشه عادت داشتم تعطیلات نوروزی رو فرصتی ببینم برای انجام کارهای عقب افتاده ی دوره ی تحصیل، چون نوشتن گزارش کار، اجرای شبیه سازی ها، نوشتن تمرین و ... . به گمانم این نحوه ی تفکر و عادت، حاصل ارائه ی پیک های نوروزی است که در دوران تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و متوسطه (!) به ما محول می شد. خود من تمام پیک نوروزی را در همان روز نخستین (قبل از عید) انجام می دادم و خوشحال و سرخوش از این مسئله مابقی تعطیلات به بطالت می گذشت!

یکی به مسئولان وقت نظام آموزش و پرورش بگوید که جنایت بسیار بزرگی را در حق ِ مستر ض. مرتکب شده اند!

عید امسال به گونه ای دیگر سپری شد؛ کارهایی را انجام دادم که در طول دوره ی تحصیل وقت کمتری برایشان داشتم. و نتیجه این بود که علاقه ام را در جاهای دیگری چون تأسیس شرکت خصوصی و مدیریت آن پیدا کردم، جرئت بزرگ فکر کردن را اولین بار در خودم یافتم. یادگرفتن مباحث مدیریتی و نحوه ی مذاکره کردن جذابیت بسیار بالایی برایم داشت. در میان مطالبی که یادگرفتم به گمانم اگر بتوانم مسیر اصلی را در زندگی م تحقق بدهم بزرگترین دست آورد من در سال 93 خواهد بود!

می خواهم خلاقیتم را بیشتر از این بازپروری (ریکاوری) کنم که "فرد ِ بالغ ِ خلاق، همان کودکی است که زنده مانده!"


البته هزینه ی "دگردیسی در سپری زاسیون* اوقات نوروز" تنبلی در نوشتن تکنیکال ریپورت، مطابق آنچه که با استاد گرامی عهد کرده بودم است.

* همان سپری کردن

 

۱ نظر ۱۴ فروردين ۹۳ ، ۰۳:۰۷
ضیاء

دقایق پیش خواندن کتاب نفحات نفت را تمام کردم. بند پایانی کتاب به شدت من را تحت تاثیر قرار داد. صحبت از کشورمان ایران و ذخایر نفتی اوست:

"خانواده ای هست مفلوک. کار پدر بدان جا کشیده شده است که مجبور است طلای مادر بفروشد تا نان سفره ی فرزندان فراهم آورد و البته بیش از آن را نیز خرج خود کند...


به پدر چه خواهید گفت؟ بی کاره؟ مفلس؟ معتاد؟ هر چه خواستید بگویید اما بدانید که  از چنین مردی بایستی ناامید بود. اگر کسی به فکر نجات چنین خانواده ای باشد، تنها به فرزندان جوان امید خواهد بست..


مادر یعنی وطن. طلا یعنی نفت. پدر یعنی دولت...

این ملک پدرانی داشته است که برای حکومت، نه طلای مادر که خود ِ مادر را نیز فروخته اند!

در چنین خانواده ای تنها مایه ی نجات، همین فرزندان است... از پدر کاری بر نمی آید ..."



۲ نظر ۱۳ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۲۷
ضیاء

اگه بخوام تعطیلات این سال رو ارزیابی کنم، باید بگم واقعا بهش نیاز داشتم. حجم اطلاعات جدیدی که تو یک هفته ی گذشته یاد گرفتم، بسیار بالاست! مدتی هست که با سایت متمم آشنا شده ام و همانند دانش آموزی بودم که در کلاس جدید دنبال آموزش مطالب جدید و کاربردی است. با افرادی اونجا آشنا شده ام که به گونه های مختلفی فکر می کنند. همچنین این قدرت را پیدا کرده ام تا اهدافم را به قدری بزرگ در نظر بگیرم که سبب حراسم بشوند!

۱ نظر ۰۶ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۲۷
ضیاء

تصمیم گرفته ام در سال جدید، در انتهای هر ماه، مهم ترین دست آورد هایم را بنویسم. به گمانم در انتهای سال جدید از کلکسیون موفقیت هایم شگفت زده خواهم شد، إن شاء ا...


امروز دوست خوبم مستندی را برایم معرفی کرد که به فیلم برداری خود و کارگردانی برادرش تهیه شده است.

تیزر این مستند از طریق این لینک در دسترس است.

صرف نظر از اینکه برایند مستند چی میتونه باشه، تصمیم گرفتم تهیه اش کنم که:

 

۰ نظر ۰۲ فروردين ۹۳ ، ۰۴:۱۴
ضیاء

سال 92 به واقع سال ارزشمندی بود برام.

نیمه ی دوم سال با افرادی آشنا شدم که به مسائل جور دیگری نگاه می کردن.

از افرادی مشاوره گرفتم که احساس ترس و هیجان رو بهم منتقل کردند.

در کارگاه ای شرکت کردم که مرا با جو اجتماعی کنونی آشناتر ساخت.

در کنار دوستانی بودم که افکار جدیدی داشتند. آموختم مسیری که از قبل تعیین کرده ام لزوما به موفقیت منجر نمیشه و چه بسا حسرت به بار بیاره.

تصمیم های جدیدی گرفتم که نتایجش در سال جدید به بار خواهد نشست.

 

۰ نظر ۰۱ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۲۲
ضیاء