نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

من و کیست پیلونیدال، همین الان یهویی در مطب دکتر درمانگاه دانشگاه نشستیم. البته من نمی‌دونم که چنین کیستی با من هست و درست چسبیده به بالای باسنم. تنها تصوری که ازش دارم، جای جوشی بیش‌تر نیست که کمی ملتهب شده و خونریزی می‌کنه. البته کمی به ماهیتش شک کرده بودم؛ چون از دی ماه سال گذشته با من همراهه.

من: آقای دکتر، من یه زخمی دارم که خوب نمی‌شه؛ در حقیقت جای جوشه.

دکتر: نشونم بده ببینم چی شده

من: ... (در حال نشون دادن)

دکتر: این جای جوش نیست، کیسته چی چی چیه ... (خب زیر لب می‌گفت، من هیچی نمی‌فهمیدم) و درمان قطعیش هم جراحیه! الان چون کوچیکه بری جراحی کنی بهتره واسه همین نگه ندار که بزرگ بشه که اونوقت (دست‌هاشو به اندازه یک کاسه‌ بزرگ می‌کنه) باید این همه کیست رو از بدنت جدا کنن. فعلا این آنتی‌بیوتیک‌ها رو مصرف کن و تا یک ماهه دیگه برو واسه جراحی ...

از مطب دکتر میام بیرون و آنتی‌بیوتیک‌ها رو می‌گیرم. و کمی درگیر حرف‌های دکترم که در مورد جراحی صحبت کرد. راستش اعتماد زیادی نمیشه داشت به چاقوی جراحی. کمی با دوستم در این مورد صحبت می‌کنم و اون‌هم چنین نظری داره. به نظر می‌رسه فعلاً باید آنتی‌بیوتیک‌ها رو بخورم و اگه خوب نشد چاره‌ای نیست که جراحی کنم. تو اینترنت می‌گردم دنبال بیمارستان‌های ارتش که تخصص پوست دارن. بیمارستان خانواده سرراست‌تره و دسترسی بهتری داره. تصمیم می‌گیرم فردا (پنجشنبه) برم اونجا یه سر بزنم.

اما تو همین جست‌جوی اینترنتی در مورد نحوه‌ی درمان کیست مویی (همون پیلونیدال) می‌گردم. بعضی صفحات صحبت از جراحی می‌کنن. خیلی زود از اون‌ها رد میشم و پیجی رو می‌بینم که درمان سنتی رو برای این کیست پیشنهاد می‌کنه: "اسپرزه رو با مرهم سیاه مخلوط کن و بزن روی کیست به تعداد چند دفعه و چند روز" و میگه این روش در اکثر مواقع جواب میده. امیدی در دلم روشن میشه. حالا دنبال عطاری‌های تهران می‌گردم. یهو یادم می‌افته که طرفای دانشگاه یه عطاری هست. از عطاری اسپرزه رو می‌گیرم و از داروخونه مرهم سیاه رو. میام خونه و یه دوش ‌می‌گیرم و می‌زنم رو زخم. قرص‌های آنتی‌بیوتیک رو هم مصرف می‌کنم.

+ این کیست بیشتر در آقایون دیده میشه تا خانوم‌ها!

۲ نظر ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۵
ضیاء

سر ناهار بودیم که سریال تنهایی لیلا شروع شد. تا حالا که خیلی گذری تیکه‌‌هایی‌شو دیده بودم، برای اولین بار خواستم یه قسمتش رو ببینم. ناهار رو که تموم کردم تازه قسمت اصلی شروع شد. مامان هم بهم ملحق شد. البته مامانم بیشتر دنبال میکنه سریالو. وقتی رسید به قسمت پخش پیام بازرگانی، مامانم شروع کرد به صحبت در مورد کتاب‌های دکتر سروش. داخل پرانتز بگم که مامانم اون قدیما قبل اینکه دکتر سروش از ایران خارج بشه کتاباشو می‌خوند و با قلم توانای دکتر آشنایی داشت. تا اینکه بعد بیست و چند سال، من چند تا از کتاباش رو گرفتم. اینکه مامان دقیقاً چی گفت به کنار. می‌خواست بگه وقتی می‌خونی دقیق بخون تا فریب نخوری و ... یه دونه مثال هم زد که اینجا جاش نیست بیارم. البته می‌تونستم از اندیشه‌ی سروش در برابر مثالی که زد دفاع کنم، اما تمام وقت پیام بازرگانی چیزی نگفتم و رفتارم به گونه‌ای بود که گویا به این نصیحت احتیاج دارم، البته وانمود نمی‌کردم. به محض اینکه پیام بازرگانی تموم شد و اولین صحنه از فیلم به نمایش دراومد، بلند شدم و اومدم سمت اتاقم.

راستش توی فضای فکری خاصی قرار گرفتم. سوالی که تو اون لحظات به طور ناخواسته برام پر رنگ شد، این بود که چرا بعضی وقت‌ها روحم رو به بازی گرفتم و مواظبش نبودم. چون از ارزشمندترین سرمایه‌هایی که دارم، یکیش روحه. 

+ بشنوید:  Glitter & Gold  دریافت (حجم: 5.04 مگابایت) ترانه‌ی آهنگ

 

۲ نظر ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۲۹
ضیاء

 دیگه نمی‌شد از غافله‌ی تکنولوژی عقب موند. باید کمی خودم رو بروز می‌کردم. و برای این برنامه‌ی بلند مدتی رو ریخته بودم. نزدیک یک سال بود که نسخه‌های مختلف رو بررسی می‌کردم و کمتر موردی بود که قیمتش نسبت به امکاناتی که داشت می‌ارزید. باید می‌دونستم چی می‌خوام و کف خواسته‌های تکنولوژیکیم چیه و حاضرم چقدر به خاطرش هزینه کنم. نسبت به کمپانی Samsung حس مناسبی نداشتم و کارهایی که داده بود بیرون رو به نوعی کپی‌کاری از کمپانی Apple می‌دیدم. از طرف دیگه رنج قیمت محصولات Apple بالاست و من حاضر نبودم چنین هزینه‌ای رو داشته باشم. پس این دو کنار می‌رفتند. گزینه‌هایی که باقی می‌موند به این نحو بودن: Asus، Sony، Microsoft (Nokia)، hTC و Huawei (البته روی LG اصلاً نمی‌خواستم فکر کنم). کمی در مورد گذشته و آینده‌ی شرکت‌ها تحقیق کردم. کمپانی Sony تجربه‌ی موفقی روی فروش محصولات خودش نداشت و طبق تصمیم‌هایی که مدیران این کپانی گرفتند احتمالاً بازار گوشی‌های هوشمند رو تا چند وقت دیگه رها خواهند کرد و تمام تمرکز خودشون رو روی کنسول‌های بازی خواهند گذاشت. از طرفی کمپانی‌های Asus و Huawei اگرچه محصولات خودشون رو با قیمت پایینی ارائه میدن اما چند سال بیشتر نیست که وارد بازار گوشی‌های هوشمند شدند و هنوز زوده که بخوای بهش اعتماد کنی. کمپانی hTC محصولات شیکی رو با کیفیت بالایی ارائه میده و نمیشه به آسونی کنار گذاشت. اما مشکلی که داره نبود سیستم عامل مشخصی برای تولیدات خودشه؛ در حالی‌که Microsoft تو این زمینه بسیار عالی عمل کرده و با ارائه‌ی Windows 10، اگرچه هنوز کار زیادی داره، عملاً سیستم عامل iOS رو به چالش سختی کشیده. همچنین قیمت محصولات‌ Microsoft به مراتب کمتر از hTC هست. البته Appهایی که برای Windows Phone اومده نسبت به اندروید محدودتره، اما آینده‌ی روشنی رو میشه براش متصور شد.

تقریباً انتخابم رو کرده بودم: Lumia 1320. توی سایتای فروش آنلاین هم جستجو کردم تا ببینم قیمت چقدر زده شده. دیجی کالا مطابق انتظار گرون‌تر از سایتای دیگه قیمت زده بود. قیمت سایت بامیلو پایین‌تر بود و با احتساب تخفیف داده شده بابت اولین خرید بالای صد هزار تومن، ارزون‌تر از بازار موبایل ایران هم درمیومد. پس از سایت بامیلو سفارش دادم. دوشنبه هفته‌ی پیش. 591 هزار تومن شد پول خود گوشی که به صورت پرداخت در محل بود. چهارشنبه گوشی رو تحویل گرفتم و همون روز به بازار موبایل رفتم. قیمتی که روی این گوشی بود حول و حوش 610 تومن بود. چون گوشی بزرگی هست و تازه به دست گرفتم، نیاز بود که براش کیف بگیرم. 40 تومن بابت کیف دادم. همون روز به صورت گذرا دفترچه راهنمای گوشی رو مطالعه کردم. تنها موردی که باقیمونده بود، آپدیت سیستم عامل گوشی از نسخه‌ی Windows Phone 8 به Windows Phone 8.1 بود. برای همین به اینترنت نیاز داشتم. از طرف دیگه به خانواده گفته بودم که اگه گوشی به دستم رسید برمی‌گردم تبریز. می‌خواستم برگردم اما برای آپدیت سیستم عامل به اینترنت نیاز داشتم و چون اینترنت دانشگاه پر سرعته متمایل به ماندن بودم تا رفتن. اما درخواست مرخصی برای این هفته رو ثبت کردم و برای شب چهارشنبه بلیط گرفتم. صبح پنجشنبه که رسیدم تبریز اولین کاری که کردم خرید اینترنت نوترینو همراه اول بود تا با استفاده از اون آپدیت رو انجام بدم. اما مشکلی که پیش اومد برایم واقعاً باور نکردنی بود. باورم نمی‌شد که چنین مشکلی از سوی Microsoft باشه، اون هم در سال 2015! مشکل این بود که Windows Phone 8 اجازه نمی‌داد از اینترنت سیم کارت آپدیت کنی و آپدیت رو فقط و فقط از طریق WiFi انجام می‌داد! توی گوگل در این باره جستجو کردم. تقریباً گزینه‌ی دیگه‌ای نبود. آپدیت باید از طریق WiFi باشه. پس ناچار شدم سرویس حجمی پرسرعت از هماراسیستم بگیرم. سه گیگ، یک روز. آپدیت صورت گرفت و چیزی در حدود یک گیگ دانلود داشتم. کار کردن با Windows Phone 8.1 واقعاً شیرینه و بسیار روان کار می‌کنه. همچنین بعداً متوجه شدم که اگه تهران می‌موندم باز نمی‌تونستم آپدیت رو انجام بدم، چون قابلیت ایجاد VPN روی Windows Phone 8 وجود نداره (و شبکه‌ی اینترنت دانشگاه به کل VPN هست). البته این مشکل در نسخه‌ی 8.1 رفع شده. دوست داشتم به Windows 10 آپدیت کنم، اما با خودم گفتم اجازه بده یه مدت بگذره و ایرادات ابتدایی این نسخه برطرف بشه. 

+ از سرویس نوترینو همراه اول راضی هستم و خداوکیلی می‌ارزه.


Lumia1320

۷ نظر ۰۲ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۱۰
ضیاء