همیشه برام سوال بود که چرا با وجود اینکه به برخی از عادات بدمون آگاهی داریم و میدونیم که انجام اونها به ما صدمه میزنه، اما باز انجامشون میدیم؟
مثلاً میدیدم معتادین به مواد مخدر رو که خودشون اقرار میکنن به مضر بودن این عادت، اما نمیتونن کنارش بذارن و از اون پرهیز کنن. یا مثلاً دزدها.
یا اصلاً جای دور نَرَم، خودم! خودم با وجود اینکه اعتیاد زیادی به اینترنت دارم و میدونم که این باعث عقب افتادگی از برنامهی روزانهام میشه یا در موارد مکرری، باعث جابجا شدن برنامهام میشه، باز دارم به این رویه ادامه میدهم و انگار نه انگار.
یعنی منطق و حساب دو دوتا چهارتا برقراره و میدونیم قضیه از چه قراره اما ... .
کسانی که بد را پسندیدهاند ندانم ز نیکی چه بد دیدهاند؟
گذشت و گذشت و گذشت تا اینکه در یهجا، چیزی خوندم، که البته قبلاً به گوشم خورده بود اما توجه کافی بهش نشون نمیدادم:
" […] معمولاً تصور ما (که میراثی ارسطویی است) این است که اگر انسان از نظر ذهنی و عقلی به درستی و نیکویی امری واقف و قانع شد، به لحاظ عملی هم به آن گردن خواهد نهاد. آنها میگفتند مشکل، مشکل علم (و جهل) است، و آنان که به نیکیها عمل نمیکنند برای آن است که آن نیکیها را چنانکه باید نمیشناسند […] "
اما خدا یک عامل دیگهای رو مطرح میکنه و اون "حُب" و "محبته" (دوست داشتن یک چیزی).
حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه، خطبهی 160 میفرماید:
وَ کَذا مَن اَبغَضَ شَیئاً اَبغَضَ اَن یَنَظُرَ اِلَیهِ وَ اَن یُذکَرَ عِندَهُ
اگر کسی چیزی را دوست ندارد، نگاه به آن و یاد آن را نیز دوست نخواهد داشت.
وقتی یاد و نگاه رو دوست نداشتیم، مطمئنن عمل به اون رو هم دوست نخواهیم داشت.
اما چطور میشه نسبت به چیزی بد حُب نداشته باشیم؟
" […] ما اگر بخواهیم دلبستگی خاصی را از وجود خود بزداییم باید دلبستگی دیگری پیدا کنیم. عشقی اگر هست، عشق دیگری باید، تا او را از میدان بیرون کند […] "
" […] و این محبت ورزیدن است که سرچشمهی همهی فضایل است، نه صرف دانستن و حکیم شدن […] "
اون یهجا: کتاب