نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دستاورد های ماهانه ام» ثبت شده است

ماهی که گذشت ماهی بود که در اون با جمعی از دوستان به دو سفر مهم رفتیم: سفر زندگی و سفر قهرمانی.

از تجربیات تلخ، شیرین و سفرساز همدیگه شنیدیم و آموختیم که تا زندگی هست، رنج هم هست.


۳ نظر ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۵۰
ضیاء


چند روزی هست که همش دارم فکر می کنم خرداد چطوری سپری شد؟

دو-سه روز اول با آنالیز نیمه ی تاریک ِوجود و بحث سایه پیگیری شد! اگرچه پیچیده بود اما به محض رسیدن به نتایج، آرامش ِنسبی و لذتبخشی حاصل شد.

اما تصمیمی که قبل از شروع ِماه گرفته بودم این بود: "که جز در وقت ِضرورت صحبت نکنم!" کم کم حالت ِگذرای تصمیم َم سپری شد تا به حالت دائمی رسید و تونستم روابطم رو در حد متعادلی تنظیم کنم. باعث شد که وقت زیادی برای خودم داشته باشم و به خودم بیشتر بپردازم. بیشتر عملگرا شدم و از تنبلیم کاسته شد. (پیشنهاد می کنم شما هم چنین تجربه ای داشته باشین، فوق العاده س که چون کمتر حرف می زنین؛ وقت، انگیزه و تمرکز ِبیشتری برای عمل کردن به خواسته هاتون دارین!)

در جهت خودباوری (متضاد ِخود کم بینی) عملکرد خوبی داشتم و همین باعث شد تا شاخصه ی مهرطلبی در روابطم کمتر بشه. گفت و گو های درونی خودم رو کنترل کردم و در اکثر مواقع صحبت های خوبی بین والد، کودک و بالغ ِدرونم شکل گرفت: "در اکثر مواقع به محض احساس نارضایتی از سوی کودک، والد ِدرون تنها کاری که می کرد ارجاع مسئله به بالغ ِدرون بود! (ماندن در وضعیت آخر)"

اما همین وقت ِ بیشتر باعث شد تا مدت زمانی که در نت سپری می کنم افزایش پیدا بکنه: "شاید بشه اسمش رو پناه آوردن به نت گذاشت." عملاً کنترلی روی ساعاتی که در نت سپری می کردم نداشتم و همین مسئله باعث شد تا یک اهمال کار به تمام معنا بشم! پروژه ی تحقیقاتی که بهم محول شده بود رو پیش نمی بردم، مگر اینکه واقعاً به دقیقه ی نود ِتحویل گزارش کار برسم. و چون اهمال کاری می کردم، گفت گوی درونی شکل می گرفت که: "تو به وظایفت عمل نمی کنی!" وای خدای من!

هر چه بود به خوبی تمام شد و قبل از وقت ِمقرر (انتها خرداد) گزارش کار تحویل داده شد. شاید اندکی می توانستم کیفیت ِمحتوای ِگزارش کارها را بالاتر ببرم. امروز (4 ام تیرماه) 135 ساعت کاری برای پروژه ی تحقیقاتی ثبت کردم.

میزان مطالعه ام خیلی کم شد و در کل بیست – سی صفحه از کتاب رازهای اتاق نوآوری و حکایت دولت و فرزانگی (این تموم شد) را خواندم. میزان پیشرفت در کتاب های دیگه از این قراره:

نیمه ی تاریک وجود: 40 درصد

تئوری انتخاب: 25 درصد

ماندن در وضعیت آخر: 25 درصد

آموختم که چون برای یادگیری، سرمایه گذاری مادی و معنوی می کنم نبایستی وضعیت بهبود یافته ی خودم رو با وضعیت فعلی اطرافیانم مقایسه کنم و نباید انتظار داشته باشم تا اون ها هم مثه من رفتار کنن، مشابه من فکر کنن و نتیجه بگیرن.

 

۶ نظر ۰۵ تیر ۹۳ ، ۰۰:۵۶
ضیاء

تا همین چند لحظه پیش احساس خستگی می کردم تا اینکه به وبلاگ دوستم شهرزاد رفتم. مطلبی گذاشته بود که من رو به یاد پستی انداخت که قرار بود تحت عنوان "دستآورد های اردی بهشت ماه" در وبلاگ قرار بدم اما به تعویق می انداختمش.

دستآورد های اردی بهشت ماه:

- شرکت در سمینار شخصیت سالم تر و اینکه اثرات این سمینار رو ماه ها در زندگیم احساس خواهم کرد.

- در نمایشگاه تهران تونستم چند تا از بهترین کتاب ها رو بگیرم.
 همچنین سرعت قابل قبولی در خوندن کتاب ها دارم.

- شناخت بیشتری و عمیق تری از خودم دست یافتم و در راهی که می خوام برم مصمم تر شدم.

- وبلاگ هایی پیدا کردم ارزشمند و دوستانی قدرتمند.

- در آخر ماه هم یه کار تحقیقاتی بهم پیشنهاد دادن.

- همچنین تونستم موافقت یکی از اساتیدم رو در قبول کردن ِ من به عنوان سرباز امریه بدست بیارم. اگه بتونم امریه م رو در تهران بگیرم، در این صورت امکان گرفتن پروژه های تحقیقاتی ِ دیگه بیشتر میشه، حتی میتونم با اساتیدم در کارای تحقیقاتی مشابهی مشارکت داشته باشم در حالی که دوره ی سربازی رو سپری می کنم. و در آخر امکان شرکت در کلاس های دکتر شیری رو خواهم داشت. میشه گفت از لحاظ استراتژیکی، بهترین (؟) گزینه میتونه همین گزینه باشه.

این پست از همین جا تقدیم میشه به نویسنده ی وبلاگ یک روز جدید.

 

۰ نظر ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۰
ضیاء

قرار گذاشته بودم در انتهای هر ماه، لیستی از ارزش هایی که بدست آورده ام را تهیه کنم. این لیست شاید اسمش لیست باشه اما در حد چند کلمه یا خط! اما مگه میشه معیار سنجش ارزش رو با تعداد کلمه سنجید؟! مثه اون زن خونه ای که خطاب به آقاییش میگه اون لیستی رو که نوشتم تهیه کن، اما در عین حال نگران ِ جیب اون هم هست!

روز شنبه بود که دکتر شیری روند مشابهی رو برامون ارائه کرد. گفت چیزی که می خوام بگم مهم ترین حرفه: "پنج دقیقه وقت بذارین و توی یک کاغذ بنویسین که چرا من شایسته ام؟! از هرچی خواستین بنویسین از جسم تا روح، از خوش قیافه گی تا خوش طبع بودن ... هر چی خواستین بنویسین حتی انحنای ابرو!" بعد گفت که این کار تو بزنگاه و پرتگاه های زندگی به کمک تون میاد و شما رو نجات میده!

            - ثبت نام در سمیناری که نقطه ی آغازیه برای ارزش افزونی های آینده

- نوشتن اولین تکنیکال ریپورت

  - رشد فکری قابل قبول که ناشی بوده از خوندن کتاب های جدید و پیوند آموخته هایی که از این کتاب ها داشتم با دانسته های قبلی.

 

دیروز نتایج اولیه ی آزمون دکترا رو اعلام کردند و من رتبه ای دو رقمی بدست آوردم که کوچیک نیس! البته هیچی نخونده بودم و نباید انتظار زیادی از نتیجه داشته باشم. پس تقریبا دکترا خوندن کنسل میشه. اما کارای مربوط به مصاحبه ایش رو حتما طی می کنم.

۲ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۰۱
ضیاء