نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوال» ثبت شده است

اولین سوال مهمی که از خودم پرسیدم این بود که: "من کی هستم؟"

در ابتدا، به دنبال پاسخی جامع می‌گشتم. پاسخی که خیلی زود بدست بیارم و آرامش زدوده شده را بازیابم. اما ناکام ماندم و پاسخ مدنظر را پیدا نکردم. خودم را قانع کردم تا در بازه‌ی زمانی چند ساله جوابش را بدست بیاورم. اکنون، با گذشت 5 سال از آن روز مبارک، روزی که سوال رو پرسیدم، به پاسخ نسبتاً قابل قبولی رسیدم.

در راه پاسخ به اولین سوال مهم زندگی، به سوال مهم‌تری برخوردم؛ دومین سوال مهم: "من چی می‌خوام؟" (چی واسم مناسبه؟)

جالب این‌جاست که برای تدوین و تعیین پاسخ سوال اول، پاسخ به سوال دوم نیاز بود (و هست).

این دو سوال به حدی در هم تنیده‌اند، که پاسخ به سوال دوم، به کمی خوشناسی نیاز داره. به این‌که دست‌کاری‌های مختلفی در زمینه‌های ورزشی، هنری، علمی و ... داشته باشم. 

همچنین باید شک می‌کردم که اون‌چیزی که می‌خوام، آیا واقعاً همونی هست که باید باشه (و برآمده از ویژگی‌ها و خصوصیت‌های من میشه)؟ یا چیزی هست که از اطرافیان تاثیر پذیرفتم و در ذهن و روانم تزریق شده؟

۳ نظر ۲۲ آذر ۹۳ ، ۱۴:۳۷
ضیاء

در پست قبل سوالی پرسیدم و از شما خواستم که نظر خود را بیان کنید:

کدام‌ یک را می‌پسندید و ارزشمندتر می‌دانید:

            1 – موقعیتِ انجام گناه در جامعه باشد، اما آدمی در برابر آن مقاومت کند.

            2 – در جامعه موقعیت انجام گناه نباشد و فکر گناه کردن به ذهن آدمی خطور نکند. 




پری‌بانو مثال‌های خوبی زدند و درست هم به نتیجه رسیدند: "وقتی از دیدِ فردی به سوال فوق نگاه می‌کنیم، برای فردی که در موقعیت گناه قرار گرفته اما به اون نمی‌پردازه خیلی ارزشمندتره تا برای‌ فردی که اصلا موقعیت براش پیش نیومده."

اما من می‌خوام از دید احتماعی به مسئله نگاه کنم (و نه فردی) و به نتیجه‌ی دیگه‌ای برسم. جامعه‌ای رو در نظر بگیرین که شامل 100 نفر میشه. این 100 نفر از آن‌جایی‌که اعضای یک جامعه هستند با یکدیگر تعامل دارند. اکنون به سوال مطرح شده برگردیم:

در قسمت اول سوال (بند اول)؛ چون فرض کردیم که در جامعه موقعیت گناه هست و افرادی هستند که موقعیت گناه (و خطا) رو فراهم می‌کنن. فرض کنید که به طور متوسط 10 درصد افراد جامعه (یعنی 10 نفر) به این‌ مسئله‌ مشغول هستند (یعنی 10 نفر از 100 نفر به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، خواسته یا ناخواسته، زمینه‌ی گناه و خطا رو فراهم می‌کنند). همچنین 20 درصد از افراد جامعه (به طور متوسط 20 نفر) گناه (و خطا) می‌کنند. چون افراد جامعه با یکدیگر در تعامل هستند، پس 20 نفری که گناه (یا خطا) می‌کنن (به هر دلیلی)، بر روی بقیه‌ی افراد جامعه (70 نفر) تاثیر خواهند گذاشت. می‌پرسید چگونه؟ دروغ گفتن را به عنوان خطا یا گناه در نظر بگیرید. اگر هر یک از اعضای جامعه (بالاخص 70 درصدی که خطا نمی‌کنند) بدانند که افرادی در جامعه هستند که دروغ می‌گویند، به احتمال زیاد نسبت به اعضای دیگر جامعه بدبین خواهند شد؛ چه آنان‌که خود دروغ می‌گویند و چه آنان‌که دروغ نمی‌گویند! البته می‌توان مثال‌های دیگری از خطا یا گناه را بررسی کرد. نتیجه‌ی فراهم شدن زمینه‌ی انجام گناه، چیزی جز پایین آمدن سطح سلامت روانی جامعه نیست. تبعات پایین آمدن سطح سلامت هم بسیار جبران ناپذیر است. 

در قسمت دوم سوال (بند دوم)؛ فرض کردیم که در جامعه موقعیت انجام گناه نیست و 100 درصد افراد جامعه (همه‌ی 100 نفر) خطا نمی‌کنند. به عنوان مثال، اموراتشان با راست گفتن راه می‌افتد و نیازی به دروغ گفتن نمی‌بینند! همه‌ی افراد نسبت به هم خوش‌بین هستند و جامعه سلامت روانی بالایی دارد.

۱ نظر ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۹:۴۲
ضیاء

کدام‌ یک را می‌پسندید و ارزشمندتر می‌دانید:

            1 – موقعیتِ انجام گناه در جامعه باشد، اما آدمی در برابر آن مقاومت کند.

            2 – در جامعه موقعیت انجام گناه نباشد و فکر گناه کردن به ذهن آدمی خطور نکند.


پی‌نوشت: امروز صبح نگاهی دوباره به سوال بالا انداختم، و احساس کردم به توضیح بیشتری نیاز داره تا برای مخاطبان قابل هضم‌تر بشه. چون برخی از بازدیدکنندگان نگاهی به سوال انداختند و (احتمالا با نگاه معنی‌ داری) هر چه زودتر وبلاگ را ترک کردند. همچنین به نظرم رسید که به جای کلمه‌ی "گناه" از "خطا" نیز استفاده کنم تا بار مذهبی سوال کاهش یابد.

در قسمت اول سوال (بند 1)؛ از آن‌جایی‌که موقعیت‌های انجام گناه (یا خطا) در جامعه موجود می‌باشند، پس همیشه افرادی هستند که زمینه‌ی لازم برای انجام گناه را فراهم کنند. برای یک نمونه مثال، افرادی که مشروبات الکلی را وارد جامعه می‌کنند در نظر بگیرید. این افراد زمینه‌ی لازم برای انجام گناه دیگر افراد جامعه را فراهم می‌کنند. طبیعی است که افراد جامعه در برابر زمینه‌ی گناه فراهم شده، به دو گونه می‌توانند رفتار کنند: 1) در برابر انجام گناه مقاومت کنند. 2) گناه کنند.

در قسمت دوم سوال (بند 2)؛ جامعه‌ی دیگری را در نظر بگیرید که هیچ‌یک از افراد آن جامعه، شما را در موقعیت گناه قرار نمی‌دهد. در این‌صورت شما نیز مقاومتی در برابر گناه نخواهید داشت (البته فرض فوق به این معنی نیست که شما تصوری از گناه یا خطا ندارید. شما می‌دانید خطا کردن یعنی چه، اما کاربردی برای آن در جامعه پیدا نمیکنید!)

۵ نظر ۲۴ مهر ۹۳ ، ۱۷:۵۴
ضیاء