نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عبدالکریم سروش» ثبت شده است

"اولین شرط محقق بودن این است که در مواجهه با هر اندیشه‌ای، به سادگی از کنار آن عبور نکنیم"*، به سادگی نپذیریم و به سادگی دست رد بر سینه‌ی آن نزنیم. آن را با معلومات هر چند ناقص خود بسنجیم و سبک سنگین کنیم. اگر توانستیم دلایل قانع‌کننده‌ای برای پذیرفتن آن اقامه کنیم، آن را فعلاً بپذیریم، بدون آن‌که تعصب جاهلانه‌ای روی آن داشته باشیم. اگر دلایل را بر رد آن اندیشه برجا کردیم، آن را فعلاً مردود بدانیم، در عین این‌که احترام صاحب اندیشه را محفوظ داشته‌ایم. و اگر اندیشه برای‌مان مجهول نماید، از آن پیروی نکنیم که "لا تقف ما لیس لک به علم" (از آن‌چه که به آن علم نداری، پیروی مکن - آیه‌ی 36 سوره‌ی اسراء) تا این‌که به اهل فن آن اندیشه مراجعه کنیم و شرایط را جویا شویم؛

خواه آن اندیشه را از فرستاده‌ی خدا دریافت کنیم یا از سوی مخالف خویش.

* نقل به مضمون از کتاب "از شریعتی" – نوشته‌ی عبدالکریم سروش


۱ نظر ۰۱ دی ۹۳ ، ۱۶:۴۰
ضیاء

همیشه برام سوال بود که چرا با وجود این‌که به برخی از عادات بدمون آگاهی داریم و می‌دونیم که انجام اون‌ها به ما صدمه‌ می‌زنه، اما باز انجام‌شون می‌دیم؟

مثلاً می‌دیدم معتادین به مواد مخدر رو که خودشون اقرار می‌کنن به مضر بودن این عادت، اما نمی‌تونن کنارش بذارن و از اون پرهیز کنن. یا مثلاً دزدها.

یا اصلاً جای دور نَرَم، خودم! خودم با وجود این‌که اعتیاد زیادی به اینترنت دارم و می‌دونم که این باعث عقب افتادگی از برنامه‌ی روزانه‌ام میشه یا در موارد مکرری، باعث جابجا شدن برنامه‌ام میشه، باز دارم به این رویه ادامه می‌دهم و انگار نه انگار.

یعنی منطق و حساب دو دوتا چهارتا برقراره و می‌دونیم قضیه از چه قراره اما ... .

کسانی که بد را پسندیده‌اند             ندانم ز نیکی چه بد دیده‌اند؟


گذشت و گذشت و گذشت تا این‌که در یه‌جا، چیزی خوندم، که البته قبلاً به گوشم خورده بود اما توجه کافی بهش نشون نمی‌دادم:


" […] معمولاً تصور ما (که میراثی ارسطویی است) این است که اگر انسان از نظر ذهنی و عقلی به درستی و نیکویی امری واقف و قانع شد، به لحاظ عملی هم به آن گردن خواهد نهاد. آن‌ها می‌گفتند مشکل، مشکل علم (و جهل) است، و آنان که به نیکی‌ها عمل نمی‌کنند برای آن است که آن نیکی‌ها را چنان‌که باید نمی‌شناسند […] "


اما خدا یک عامل دیگه‌ای رو مطرح می‌کنه و اون "حُب" و "محبته" (دوست داشتن یک چیزی).


حضرت علی (ع) در نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 160 می‌فرماید:

وَ کَذا مَن اَبغَضَ شَیئاً اَبغَضَ اَن یَنَظُرَ اِلَیهِ وَ اَن یُذکَرَ عِندَهُ

اگر کسی چیزی را دوست ندارد، نگاه به آن و یاد آن را نیز دوست نخواهد داشت.


وقتی یاد و نگاه رو دوست نداشتیم، مطمئنن عمل به اون رو هم دوست نخواهیم داشت.

اما چطور میشه نسبت به چیزی بد حُب نداشته باشیم؟


" […] ما اگر بخواهیم دلبستگی خاصی را از وجود خود بزداییم باید دلبستگی دیگری پیدا کنیم. عشقی اگر هست، عشق دیگری باید، تا او را از میدان بیرون کند […] "


" […] و این محبت ورزیدن است که سرچشمه‌ی همه‌ی فضایل است، نه صرف دانستن و حکیم شدن […] "


اون یه‌جا: کتاب

ویدئو مرتبط

۲ نظر ۲۰ آذر ۹۳ ، ۰۷:۰۰
ضیاء

این چند وقتی که گذشت، کتاب‌های مختلفی خواندم:

  • تئوری انتخاب (ویلیام گلسر)
  • خوش‌بینی آموخته ‌شده (مارتین سلیگمن)
  • 5 نقطه‌ی قوت برتر خود را بشناسید (تام راث)
  • ما در کدام جهان زندگی می‌کنیم؟ (عبدالکریم سروش)
  • صد قانون نانوشته‌ی مدیریت (که انصافا ترجمه‌ی نامناسبی داره و نمی‌شه پیوسته خوند)
  • ذهن کامل نو (دنیل پینک - که تموم نشده)
  • دانش و ارزش (عبدالکریم سروش – که تموم نشده)
  • از شریعتی (عبدالکریم سروش – که تموم نشده)
  • سیر حکمت در اروپا (محمدعلی فروغی – کو تا تموم شه!)

چند وقتی است که به خَطِ کتاب‌های عبدالکریم سروش زده‌ام. اندیشه‌های او مخالفان بسیار زیادی در ایران دارد. اما افکارش قابل تامل هستند و نمی‌توان به آسانی آن‌ها را پَس زد. در جست‌وجوی کتاب‌هایش به کهنه‌کتاب‌فروشی‌ها سر زدم و تعدادی از کتاب‌هایش را تهیه کردم. مهارت کتاب‌خوانی‌ام اندکی بهبود یافته و برای درک مفاهیم یک کتاب، نیازی به خواندن تمام آن ندارم. برای مثال از کتاب خوش‌بینی آموخته ‌شده، قسمت‌هایی را خواندم که برایم لازم هستند، بدون این‌که مفاهیم اصلی از دست روند. در مواجهه با کتاب‌های ترجمه، مقدمه‌ی نوشته شده توسط مترجم را نمی‌خوانم تا مبادا تصویر ذهنی متفاوتی قبل از خواندن کتاب ایجاد شود (البته کتاب‌های ترجمه شده از صافی ذهن مترجم عبور یافته‌اند و مطمئنن مفاهیم اصلی نویسنده کمی تحریف یافته‌اند که این اجتناب‌ناپذیر است).

محاسبه که کردم، دیدم هر ماه به طور متوسط 25 هزار تومان خرج کتاب کرده‌ام، از مرداد تا آذرماه!. بله تا آذر، یعنی کتاب‌‌های آذرماه از پیش تهیه شده‌اند.

بعدها در مورد کتاب‌های فوق بیشتر صحبت خواهم کرد.

۱ نظر ۲۷ آبان ۹۳ ، ۲۱:۰۳
ضیاء

یادمه تو دوره ی پیش دانشگاهی، کلاس بسیار متفاوتی داشتیم. از هر قشری میشد فردی رو پیدا کرد.

سر کلاس دین و زندگی بودیم که بحثی شکل گرفت بین معلم و یکی از بچه ها، پیرامون اینکه آیا قرآن از جانب خداوند نازل شده یا نه؟ بچه ی مذکور، که البته از نوازندگان نیز بود، سوالی پرسید که معلم نتونست جواب قانع کننده ای بده. سوالش در مورد آیه هایی از قرآن بود که در آن ها مخاطب آیه خداوند بود، نه پیامبر یا بشر! استدلالش هم این بود که اگر قرآن از جانب خداوند نازل شده، پس چطوره که خودش رو مخاطب قرار داده؟! 

از این قبیل آیه ها در قرآن زیادند. برای مثال دقت کنید به: "بسم الله الرحمن الرحیم". در این جمله، چه کسی داره میگه: به نام خداوند بخشنده ی مهربان؟ آیا خداوند خودش میگه که به نام خداوند بخشنده ی مهربان؟! فکر نمی کنم این طور باشه

سوال اون دوستم، چند سالی توی ذهنم منتظر بود تا جواب قانع کننده ای رو پیدا کنه. تا اینکه دیروز پیدا کرد آنچه را که می خواست

در یکی از سخنرانی های دکتر عبدالکریم سروش به مجموعه مطالبی در حوزه ی وحی و قرآن پرداخته میشه و بحث های قشنگی شکل میگیره. دیدگاه دکتر سروش در این زمینه بسیار جالبه و اولین باره که می شنوم. میگه قرآن اثر شاعرانه (در معنای متعالیپیامبر اسلام هست. اگر چه از جانب خداوند نازل شده اما از صافی (فیلتر) پیامبر عبور کرده تا شده قرآن. و اگه بر کس دیگه ای نازل میشد، آن وقت قرآن دیگه ای داشتیم

برای اینکه دقیق تر متوجه بشین چی گفته حتماً پیشنهاد می کنم سخنرانیش رو گوش کنیداین سخنرانی در جمع دانشجویان ایرانی دانشگاه استنفورد صورت گرفته و در حقیقت جلسه به صورت پرسش و پاسخ می باشه! (دانلود)

این صحبت ها راه جدیدی رو در نحوه ی فکر کردنم درباره ی قرآن باز کرد.




یک عدد لطیفه! 

ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﻥ (ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸکده ﻣﻬﻨﺪﺳﯽ) ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﻭ ﺍﻭﻧﺎ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﻧﺸﻮﻧﺪﻥ. ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﺴﺘﻦ ﺍﺯ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ: "ﺍﯾﻦ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺳﺎﺧﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺖ!"

ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮﻭ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺩﻡ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻥ! ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺭ ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺟﺰ ﯾﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﯾﻠﮑﺲ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ.

ﭘﺮﺳﯿﺪﻥ : ﭼﺮﺍ ﻧﺸﺴﺘﯽ؟ ﻧﮕﻮ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﺮﺳﯽ!!

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺳﺎﺧﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎﯼ ﻣﻨﻪ ﮐﻪ ﺷﮏ ﺩﺍﺭﻡ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺑﮑﻨﻪ، ﺗـــــــــــــــــﺎﺯﻩ ﺍﮔـــﻪ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﻪ !! 

۲ نظر ۰۹ دی ۹۲ ، ۲۱:۲۵
ضیاء

 دیروز به هنگام سفر به شهرستان، سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش، که در جمع دانشجویان 

دانشگاه واترلو کانادا صورت گرفته بود، رو گوش دادم. مطلب بسیار سهمناک و عجیبی رو بیان می کرد.


ایده ی کلی بحث در باب "اندر فضیلت ناتوانی" بود و به عنوان یک جمله ی جالب از این بحث :

 " بسیاری از ما خوبیم، چون ناتوانیم!  

                       و اگر تواناتر از این بودیم، به این خوبی نبودیم!

                                                                                پس زنده باد ناتوانی!! "


دانلود فایل صوتی (پیشنهاد می کنم حتما گوش کنید)


همین مسئله رو برای قدرت نیز بیان میکنه که هر چقدر قدرت شخصی افزایش پیدا کنه، پارسایی 

اون فرد به مراتب پایین میاد و امکان تجمیع قدرت و پارسایی نیست.

خب این حرف بسیار جدیدی هست که تا به حال بهش توجه نکرده بودم.

خیلی عجیب بود این حرفش واسم...


۴ نظر ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۵۰
ضیاء