دستاوردهای خردادماه
چند
روزی هست که همش دارم فکر می کنم خرداد چطوری سپری شد؟
دو-سه روز اول با آنالیز نیمه ی تاریک ِوجود و بحث سایه پیگیری شد! اگرچه پیچیده بود اما به محض رسیدن به نتایج، آرامش ِنسبی و لذتبخشی حاصل شد.
اما تصمیمی که قبل از شروع ِماه گرفته بودم این بود: "که جز در وقت ِضرورت صحبت نکنم!" کم کم حالت ِگذرای تصمیم َم سپری شد تا به حالت دائمی رسید و تونستم روابطم رو در حد متعادلی تنظیم کنم. باعث شد که وقت زیادی برای خودم داشته باشم و به خودم بیشتر بپردازم. بیشتر عملگرا شدم و از تنبلیم کاسته شد. (پیشنهاد می کنم شما هم چنین تجربه ای داشته باشین، فوق العاده س که چون کمتر حرف می زنین؛ وقت، انگیزه و تمرکز ِبیشتری برای عمل کردن به خواسته هاتون دارین!)
در جهت خودباوری (متضاد ِخود کم بینی) عملکرد خوبی داشتم و همین باعث شد تا شاخصه ی مهرطلبی در روابطم کمتر بشه. گفت و گو های درونی خودم رو کنترل کردم و در اکثر مواقع صحبت های خوبی بین والد، کودک و بالغ ِدرونم شکل گرفت: "در اکثر مواقع به محض احساس نارضایتی از سوی کودک، والد ِدرون تنها کاری که می کرد ارجاع مسئله به بالغ ِدرون بود! (ماندن در وضعیت آخر)"
اما همین وقت ِ بیشتر باعث شد تا مدت زمانی که در نت سپری می کنم افزایش پیدا بکنه: "شاید بشه اسمش رو پناه آوردن به نت گذاشت." عملاً کنترلی روی ساعاتی که در نت سپری می کردم نداشتم و همین مسئله باعث شد تا یک اهمال کار به تمام معنا بشم! پروژه ی تحقیقاتی که بهم محول شده بود رو پیش نمی بردم، مگر اینکه واقعاً به دقیقه ی نود ِتحویل گزارش کار برسم. و چون اهمال کاری می کردم، گفت گوی درونی شکل می گرفت که: "تو به وظایفت عمل نمی کنی!" وای خدای من!
هر چه بود به خوبی تمام شد و قبل از وقت ِمقرر (انتها خرداد) گزارش کار تحویل داده شد. شاید اندکی می توانستم کیفیت ِمحتوای ِگزارش کارها را بالاتر ببرم. امروز (4 ام تیرماه) 135 ساعت کاری برای پروژه ی تحقیقاتی ثبت کردم.
میزان مطالعه ام خیلی کم شد و در کل بیست – سی صفحه از کتاب رازهای اتاق نوآوری و حکایت دولت و فرزانگی (این تموم شد) را خواندم. میزان پیشرفت در کتاب های دیگه از این قراره:
نیمه ی تاریک وجود: 40 درصد
تئوری انتخاب: 25 درصد
ماندن در وضعیت آخر: 25 درصد
آموختم که چون برای یادگیری، سرمایه گذاری مادی و معنوی می کنم نبایستی وضعیت بهبود یافته ی خودم رو با وضعیت فعلی اطرافیانم مقایسه کنم و نباید انتظار داشته باشم تا اون ها هم مثه من رفتار کنن، مشابه من فکر کنن و نتیجه بگیرن.