نیاز ِاندکی شناخته شده!
کمتر از یک ماه به یک سالگی وبلاگ نزدیکم! چند روزیه هست که با خودم فکر می کنم چقدر از نیاز ناشناخته ام شناسایی شده و چقدر تونستم به سوالی که پرسیدم جواب درست و قانع کننده ای بدم.
تو کلاس سفر زندگی متوجه شدم که عنوان وبلاگ از جمله ی مهم ترین مباحثی هست که در حوزه ی ego self مطرح میشه. یاد گرفتم که سرعت حرکت تو این محور باید پایین باشه و الا هر لحظه امکان چپ کردن هست. آروم آروم ...
شاید قسمتی از نیاز ناشناخته ام مربوط بشه به موثر بودن و فایده رساندن، که بتونه به زندگیم معنا بده.
شاید قسمت دیگه ای از نیاز ناشناخته ام مربوط بشه به معنا دادن به زندگی بقیه!
و شاید همین شاید ها باعث بشه عنوان وبلاگ تغییر کنه!
اما مهم تر از هر چی ادامه دادنِ مسیر
قبلیم و به انجام رسوندن دوره ی تحصیلی ارشده (نوشتن پایان نامه و ...). اما من در
این مورد فقط از گزینه ی تعویق استفاده می کنم ... جالب اینجاس که میدونم اگه الان شروع کنم در انتهای یک هفته پایان
نامه آماده ست ... .
دوره ی سفر زندگی هم تموم شد. در انتها هم عکسی با هم انداختیم.
جلسه ی پنج شنبه، دختر خانمی به قدری شمرده شمرده صحبت می کرد که تصمیم گرفتم من نیز چنین تغییری در نحوه ی گفتارم ایجاد کنم. باید تمرین کنم در این زمینه.
دیروز (جمعه) هم در انتهای جلسه، سوالی از دکتر پرسیدم. مهم تر از جوابی که داد نحوه ی برقراری ارتباط موثر او با من بود.
+ مغز نوشت: گاها متوجه نمیشم که چی میگم!
چه جوری رسیدین ب اینکه نیاز ناشناخته اتون اینه؟ نیاز ناشناخته یعنی هدف از زندگی؟ یعنی رسالتی ک برای هر ادمی متفاوته؟ نیاز ناشناخته یعنی چی ؟