روزهایی که تو موودش نیستم!
اون موقع که خیلی جدی وبلاگ مینوشتم، یادمه logician پیام گذاشته بود که: «مطالب وبلاگت مثل قبل پربار نیست. تِمِ سیاه (دارک) گرفته» راست میگفت. نمیدونم چی شد و کجا اشتباه چرخیدم که اینجوری شد. قطعا از قصد نبوده! شاید دیگه نتونستم حرف دلم رو واضح و بیپرده بگم.
داشتم فکر میکردم هدف از این وبلاگ چی بوده؟ قرار بود من اینجا از تاملات و اندیشههای خودم صحبت کنم و شاهد به چالش کشیده شدنشون باشم، یا فقط جایی باشه واسه ثبت روزهایی که سپری میشه؟
زندگی کردن تو ایران خیلی سطحی شده. دغدغهها و نگرانیهایی که بهت تحمیل میشن ناچارا تو رو به سمت سطحی و گذری زندگی کردن سوق میده. وضع بقیه جاها بهتر از اینجا نیست. خیلی کم هستن آدمایی که بتونن تو زندگیشون عمق بگیرن. تنها فرقمون با کشورهای پیشرفته اینه که اونا با خوشگذرانی زندگی سطحیشون رو جلو میبرن ما با نگرانیهامون 😄
اونروز مامان گفت: «من فکر میکردم تو یه روزی مخترعی کاشفی چیزی میشی!» خلاصه اینکه بقیه رو هم از خودم ناامید کردم 😕 بعدش فکر کردم کاش اصن اپلای میکردم میرفتم این حرف رو نمیشنیدم! اما من انتخاب کرده بودم که کنار خانواده باشم و نگرانی از این بابت نداشته باشم پس باید این حرفهای تلخ رو تحمل کنم.
هرچند فرصت زیاده، هنوز فرصت هست واسه مخترع و مکتشف شدن 😉😜
آدم دنبال چیه؟ یکی که درکش کنه. حرفاش رو بشنوه، ازش سوال نپرسه، قضاوتش نکنه، فقط بشنوه. این شنیده شدن و درک شدن خیلی حس خوبی میده.
شاید چون امروز تو موود خیلی چیزها نبودم، نوشتن این جملات فرصت خوبی بوده باشه.
قطعا فردا روز دیگهای هست.
با سلام
چند روز پیش تهران بودم اتفاقا اونجا هم تهران سابق بنود.گویا با وانت باری پر از غم و اندوه تصادف کرده بود . کسی هم نبود جمعش کند!(چی گفتم من!)بگذریم...
به هر حال اندیشه های هرکس کم و بیش از وقایع روزمره تاثیر می پذیرد و وبلاگت هم از این مساله مبری نیست.(هرچه می خواهد دل تنگت بگو!!)
البته فکر کنم دلیل زندگی به ظاهر شاد خارجی ها رو با توجه به حرف تلخی که شنیدی پیدا کرده باشم.اونا مجبور نیستن مخترع یا مکتشف بشن .اونا چیزی میخوان بشن که دوستش دارن.(البته خیلی هم خارجی ها هستن که به آرزو شون نمرسن و تشنه لب چشمه می مونن و ما اونا رو تو تحلیلامون به حساب نمی یاریم!)اما جوان ماندن اندیشه ی آدمی زیر سایه تفکر و مطالعه است که مهمه به نظر من.و این که آدم اهدافش رو تو دلش زنده نگه داره تا در فرصت مناسب دوباره به چنگشون بیاره مهمه!بنده هم امیدوارم این زمستان سرد مشکلات بگذره تا بذر آرزوهات به لطف خدا جوونه بزنه. می دونی که دونه ی سیب تا زمستون نبینه جووننه نمیزنه و رشد نمی کنه!!
ایام به کام!