نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

Unknown

شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۴۶ ق.ظ

تصمیم گرفتم برنامه ی کاریمو از اینی که هست سنگین تر کنم تا شاید بتونم زمان های مرده ای که در

زندگیم بوجود اومده رو به حداقل برسونم. از همین رو قصد دارم دانش و توانش صحبت کردن و مهم تر از اون

فـــکر کـــردن به زبان انگلیسی رو تقویت کنم.

طبق بررسی هایی که انجام دادم، بسته ی آموزشی Effortless English رو بهترین یافتم.

فردی که بسته آموزشی فوق رو تهیه کرده، تاکید داره به جای داشتن دیکشنری از لغات، دیکشنری از 

عبارات انگلیسی رو همراه داشته باشیم. من هم Cambridge International Dictionary of Idioms رو انتخاب

کردم.

۹۲/۰۷/۲۷
ضیاء

نظرات  (۷)

سلام

وبلاگ جالبی داری!

آورین!

پاسخ:
پاسخ:
آفرین... باید بگم کمی حسودیم شد چون خودم هنوز اصلا حس درس خواندن ندارم.. :\
داری می ری خارج؟

پاسخ:
پاسخ:
نه بابا! خارج کجا بود من حوصله ی خارج رفتن رو ندارم!
اوکی.. ترسیدم قضیه فرار مغز ها باشه و این حرف ها اونوقت بهت فیلم های میراس آلبرتا رو توصیه می کردم

گفتی از پرت شدن از جاهای بلد به طور اتفاقی می ترسی.. من هر وقت لب پرتگاهی می ایستم، تصور می کنم پرت شدن از اینجا چه طوریه.. یا این که آدم بیافته.. و یا خودش را پرت کنه.. نمی دونم کیش رفتی یا نه، ولی دم کشتی یونانی منظره ای که به دریا منجر می شه می شه گفت صخره ای است.. اونجا هم همین افکار را داشتم.. یه فاز هایی پیدا می کنم، می استم دم جا های بلند و به پایین خیره می شم.. و توی ذهنم یه فیلم در اون باره تشکیل میشه.. نه که نمایشنامه درست کنم، بلکه یک داستانی رو توی ذهنم صحنه سازی می کنم و چون افکارم معمولا تصویری هستند، بهشون می گم فیلم.. بعضی اوقات هم افکارم را با دنیای حقیقی قاتی می کنم.. یعنی دو دنیایی که جلوی چشمم دارم، با هم می گدازند (عجب لغطی.. خیلی خفنه..) و در یک دیگر جاری می شوند و یک جور هایی برای مدت کودکی هستیِ جدیدی را ایجاد می کنند.
ولی کتلت های من بهتر شدن!
ضمنا مرحله اول کتلت سرخ کردن رو شما شرح کردی.. مرحله اول که تهیه مواد لازمه! و بعد هم مراحلی که بابام دیشب انجام داد.. ساری فُر خیتینگ یو فُر بی-اینگ عِ بَد کتلت کوکِر

پاسخ:
پاسخ:
نترس! من هر دو قسمت میراث رو دیدم. جالبه که میراث آلبرتا دو بیشتر ترغیبم کرد تا فرار مغزی داشته باشم!!
دقیقا درکت می کنم! یعنی منم از این فیلما تو بقیه جاها از خودم میسازم اما تصور این که قراره از بلندی بیوفتم زمین برام بسیار هولناکه!

منم منظورم همون سرخ کردنش بود! آی ثینک یو وِر میس آندِر استود
معلم ماگفته که بعد اینکه دانشگاهتون تموم شدف ایران نمونین:)))))))))))
ای وای آلاه!
فرض کن من با تراز درخشانم برم خارج:))))))))))))))))

پاسخ:
پاسخ:
إوا عجب معلمی!

بعد میگم کامنت مرتبط با محتوای پست بذارین! کو گوش شنوا
خیلی ربط داشت که:D
آموختن زبان، خارج رفتن، حالا میخواسدم در مورد آشپزیت هم نظر بدم:))

پاسخ:
پاسخ:
ن باوا! آشپزی من بیسته!
خوب پس.. مغز - ضیاء در میهن می ماند
داداشم با بکسِ میراث آلبرتا رفیقه.. برای مستندشم اونا بهش کمک کردن.. ما اینجا میراث 2 رو اکران کردیم.. من موقع دیدنش بعضی جاهاش چشام پر از اشک می شدن.. موندن یه جور بی هویتی رو در آدم ایجاد می کنه.. راجع بش هم یه مطلب نوشته بودم، ولی الآن حس لینک دادنش نیست..
پدرم در اومداااا.. کلی کار باید انجام می دادم برای سفر فردام و هنوز هم کلی کار در یک ساعت و یک ریزه باید انجام دهم و رو به موتم از کار های زیاد..

اما نوشته بودی درست کردن کتلت! لطفا در مورد بیان افکارتون کمی تمرین کنید تا میس آندِر استودینگ ها کاسته شوند
وای هنوز چمدونم هم نبستم شــــــــــــــــیــــــــــــت !
فعلا خدافظ :)

پاسخ:
پاسخ:

من از اون پسره مجری میراث اصن خوشم نمیاد!
آخی! تو که اونوری خوش به حالت

کجا داری سفر می کنی؟ اسکاتلند؟!
سلام
یعنی چی به زبان انگلیسی فکر کردن؟
بگین منم یاد بگیرم

پاسخ:
پاسخ:
یعنی اینکه لازم نباشه واسه حرف زدنت فکر کنی! فکر کردت عین حرف زدنت باشه!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی