نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

Unknown

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۴۳ ب.ظ

دیروز با یکی از بچه های اتاق هماهنگ کردیم که روزه بگیریم! آخه میدونین این روزا خیلی کوتاه شدند! خب روزه گرفتن در تهران اولین باره که داره واسم صورت میگیره و من امروز روزه ام. امروز به واقع و صد البته به حقیقت! روز جدیدیه برام!



گاها اتفاق میوفته که دوست دارم مکالمه ی بین من و خانواده ادامه پیدا کنه، اما زودتر از انتظارم قطع شده. من میمونم و یه حس دلتنگی که نصفه نیمه سیر شده ...



صحبت کردن تو یه سمینار همیشه از علایقم بوده. دوس دارم خودم رو در کنفرانسی تجسم کنم که دارم واسه بقیه صحبت می کنم! ریشه ی این دوست داشتن در تحت تاثیر قرار دادن بقیه ست.


۹۲/۰۹/۲۵
ضیاء

نظرات  (۲)

خوب روز خوبی رو انتخاب کردید تقریبا کوتاهترین روزارو داریم میگذریم.من که همش اوای تابستون یاد روزه گرفتن میفتم.
صدای اذان میاد روزتونم قبول

.
.
منم همینطور ...خیلی بد اون لحظه،تهش یه بغض دلتنگی فقط واسه ادم میمونه...
ولی من الان دیگه به این چیزا فک نمیکنم...خیلی خوشالم
.
.
خوبه


پاسخ:
پاسخ:


روزه ات قبول باشه!
اتفاقا مامان منم امروز روزه بود.. منم که از بس تنبلم که هی هر سال روزه غذایی هایم می مانند و زمستون هم تمام می شه و هی بارم سنگین تر می شود.. هــــَــــی..

بعضی وقت ها آدم با بعضی افراد هر چه قدر هم صحبت کنه، باز هم خسته نمی شه و حرف برای گفتن داره.. و با بعضی ها هم آدم به زور دو کلمه رد و بدل می کنه.. :\

و در مورد قسمت آخر هم فقط این در جا به ذهنم خطور کرد: »MINDCONTROL«


پاسخ:
پاسخ:
ممنون. چه جالب! اینجا روزه کمتر از 12 ساعت طول میکشه! اونجا چطور؟

همینطوره که میگی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی