نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

ناتوانی

يكشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۳۱ ب.ظ

یه هفته‌ای میشه که دلم بدجوری گرفته. از اطرافیانم دل‌خورم. پناه آوردم به کتاب و نت. با خدا هم قهر کردم. گریه هم نمی‌تونم بکنم.

یادم میوفته به سال قبل تو همین موقع‌ها.

همه‌چیز از اون موقع شروع شد.

ای‌کاش همون مسیر قبلی رو می‌رفتم.

ای‌کاش بعضی‌ها رو نمی‌شناختم ...

نه من مرد این راهم،

نه شونه‌هام توانایی تحمل این سنگینی رو داره،

نه مغزم تحمل این‌همه آگاهی رو،

نه دلم طاقت این همه غم رو. دلِ من نه مرد آن است که با غمش برآید ...

خیلی می‌ترسم.




پانزدهم آبان اضافه شد: 40 روزی که گذشت، در بهترین دوره از لحاظ میزان رضایت ِشخصی قرار داشتم. روزی نبود که 60 - 70 صفحه مطالعه نداشته باشم. روزی نبود که بهتر شدن روندم رو نبینم. اما در عین ناباوریم، سایه ام، منو زمین زد. اصلاً انتظارش رو نداشتم. :)


۹۳/۰۸/۱۱
ضیاء

نظرات  (۴)

اولین بار اینجوری میبنمتون !
۱۵ آبان ۹۳ ، ۰۱:۳۲ محمود بنائی
ضیاء شما که دانشجوی شریفی هستی! حتما مرد روزهای سخت هم هستی!
حواست باشه ما هم با اوس کریم قهر کنیم باز هوامونو داره!
با خدا باش و پادشاهی کن... خلاصه اینکه با خدا از هیچی نمیترسم!
:)
دونستن درد داره ضیا
فهمیدن درد داره 
آگاهی درد داره 
شایدم رنج
اما ....
باید با این همه درد کنار اومد .
خیلی از این مدل هفته ها و روزها توی زندگیم تجربه میکنم .خیلی.اما خب چه کاری میتونیم انجام بدیم؟فقط همین آرومم میکنه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی