هوای تهران چند روزیه که سرد شده و من به یاد هوای تبریز افتادم. دلم هوای تبریز رو کرده. اون طرفا به قدری برف باریده که چند روزیه مدارس تعطیله ... . اما کیلومتر ها دورتر از تبریز، من در تهران منتظر برف سنگینی هستم که اندکی فاصله ها رو کم کنه ...
سردی هوا باعث شده که دوستان به فکر چاره باشند و یک عدد بخاری فن دار تدارک ببینند که شب ها موقع خواب روشنش کنیم و از هرگونه سرماخوردگی محفوظ بمونیم.
اما همین بخاری فسقلی فن دار، صدای یکنواخت و ممتدی رو تولید میکنه که در طولانی مدت باعث ایجاد سردرد میشه. تصور کنین که یک شب تا صبح این یخاری فسقلی در اتاقی به مساحت 12 مترمربع روشن باشه و صدا بیوفته رو مغزتون. صبح که بلند میشید احساسی که بهتون دست میده اینه که مغزتون توسط یک نفر جویده شده؛ مغزتون رو بسیار دردمند می یابید و تنها کاری که می کنید اینه که بعد از خوردن صبحانه میرید سراغ تخت تون و دوباره می خوابید.
مثل هر مسئله ی مهندسیه دیگه، همیشه با یک tradeoff سروکار داریم. برای حفظ سلامتی، باعث جویدگی مغز شدیم!
این بخاری فن دار از فواید دیگری، از جمله مزایای اخروی، برخورداره، که در ادامه به یکی از اونها اشاره میشه.
هر شب قبل از اینکه بخوابم سعی می کنم به یاد داشته باشم، که از خداوند بخوام چند تا از فرشته هاشو بفرسته تا موقع نماز صبح منو بیدار کنند و نمازم قضا نشه!
گاها این فرشته ها موفق از ماموریت خودشون باز می گردند، اما مواقعی هم هست که دست خالی میمونند و نمی دونند چطور با این آفریده ی خدا برخورد کنند. صبح امروز کاری از دست فرشته ها بر نمی اومد! از اونها اصرار بر بلند شدنم بود و از من ... .
تا اینکه این صدای بخاری فن دار بود که خستگی عجیبی رو به ذهنم تحمیل کرد و باعث شد که از خواب پا شم و بر اونی که این بخاری رو روشن کرده علاوه بر گفتن چند عدد لیچار!، برایش دعایی نیز بکنم که مرا برای نماز صبح بلند کرد.
مطمئنن تدبیر خداوند بود که یکی از بچه ها بخاری رو روشن کنه تا ...