نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

می‌خوام در مورد بیست تا سی بنویسم. این‌که چی می‌خواد، هدفش چیه و دوست داره چی‌کارا بکنه؟

 

«بیست تا سی» پروژه‌ایه برای همه‌ی بیست تا سی‌ساله‌هایی که مشتاق یادگیری، رشد و توسعه فردی، ارتقاء کیفیت زندگی خود و اطرافیان‌شون هستن و خودشون رو برای آینده‌ای تا حد ممکن شگفت‌انگیز آماده می‌کنن.

ما توی «بیست تا سی» جمع شدیم تا فرصتی فراهم کنیم برای بیست تا سی‌ساله‌های اطراف‌مون، تا ببینن افراد موفق تو دوران بیست تا سی‌سالگی‌شون به چه چیزایی فکر می‌کردن، چه آرزوها و رویاهایی داشتن، چه بحران‌هایی رو پشت سر گذاشتن، از چه موانعی عبور کردن و چه تصمیم‌های مهم گرفتن که موفقیت کنونی‌شون رو رقم زده. دوست داریم جرعه‌ای از زندگی زیسته‌ی افراد موفق رو باهم به تماشا بشینیم و در کنارش تعاملی داشته باشیم با بیست تا سی‌ساله‌ها و با دغدغه‌هاشون بیش‌تر آشنا بشیم. ما تلاش می‌کنیم تا بیست تا سی‌ساله‌ها فرصت‌های بیشتری را در آینده در مقابل خود ببینن.


یه نمونه عکس از رویدادها



«بیست تا سی» تا حالا هفت رویداد برگزار کرده و برای هر رویداد میهمان خاصی رو در نظر گرفته بود. میهمان‌های رویداد‌های قبلی:

فرزین فردیس، مدیرعامل شرکت سامانه‌های ارتباطی پارس (پارس سامان)

رحیم فرضی‌پور، مدیر مؤسسه آموزش عالی آزاد بهار (مرکز تخصصی آموزش مدیریت MBA و DBA)

شهین اعوانی، دکترای فلسفه از دانشگاه بن آلمان و معاون پژوهشی و تحصیلات تکمیلی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران

شاهین طبری، مؤسس و رییس هیأت مدیره شرکت چارگون و امیر مهرانی، مربی تحول فردی و سازمانی

مجتبی مهدیزاده، مدیرعامل شرکت کارگزاری بیمه سپهر حامی آریا

رامین سمیع‌زاده، عضو هیأت مدیره و دبیر انجمن مبلمان و دکوراسیون و مدیرعامل شرکت مهندسی دکوراسیون نیروانا

بهروز ابراهیمی، رییس هیأت مدیره و مدیرعامل کارگزاری آگاه (کارگزار بورس)

حضور داشتن.

نشست بعدی بیست تا سی، پنجشنبه 14 ام آبان برگزار میشه و میهمان این برنامه محمدرضامحسنی بنیانگذار و مدیر توسعه بازار کانون آگهی و تبلیغاتی پیک برتر خواهند بود.

۱ نظر ۰۸ آبان ۹۴ ، ۰۹:۱۰
ضیاء

بعد از دو ماه وقفه در وبلاگ‌نویسی، بالاخره برگشتم!

احتمالاً خاطرتون هست که نزدیک دو ماه پیش گوشی همراه هوشمندی خریدم و همانند بقیه‌ی افراد مدتی مشغول استفاده و اعتراف گرفتن از اون بودم! این دو ماه رو در فضاهای اجتماعی دیجیتال، همچون اینستاگرام و فیس‌بوک به سر می‌بردم و تمام این مدت می‌دونستم که بالاخره یک روزی برمی‌گردم به وبلاگم.

 عکس اول


در کنار فضا‌های اجتماعی، از فضای آموزشی غافل نموندم و سعی می‌کردم که به صورت مرتب از سایت متمم بازدید کنم و متممی فعالی باشم.


عکس دوم



همچنین نوزدهم شهریور، سمینار سالیانه‌‌ی محمدرضا شعبانعلی برگزار شد و من از بودن در فضای متممی‌ها بسیار انرژی گرفتم.


عکس سوم


اواخر شهریورماه بود که به تیم بیست تا سی پیوستم و در کنار اون‌ها فضای جدیدی از کار تیمی رو تجربه‌ می‌کنم. در بیست تا سی، تامین محتوای سری مهارت‌های شغلی رو بر عهده دارم و همچنین نوشته‌های سایر افراد تیم رو ویراستاری می‌کنم. از سری مهارت‌های شغلی، تا حالا دو مطلب آنچه در رزومه نویسی باید بدانیم … و اصول موفقیت در مصاحبه‌ی شغلی – قسمت اول منتشر شده‌اند. در این سری، سعی کرده‌ایم به همه‌ی آن‌چه که یک "بیست تا سی ساله" برای ورودِ مناسب به بازار شغل نیاز دارد، بپردازیم.

در مطلب بعدی سعی خواهم کرد در مورد بیست تا سی، اهداف و چشم‌انداز اون بیشتر بنویسم.


۴ نظر ۰۷ آبان ۹۴ ، ۰۹:۳۳
ضیاء

من و کیست پیلونیدال، همین الان یهویی در مطب دکتر درمانگاه دانشگاه نشستیم. البته من نمی‌دونم که چنین کیستی با من هست و درست چسبیده به بالای باسنم. تنها تصوری که ازش دارم، جای جوشی بیش‌تر نیست که کمی ملتهب شده و خونریزی می‌کنه. البته کمی به ماهیتش شک کرده بودم؛ چون از دی ماه سال گذشته با من همراهه.

من: آقای دکتر، من یه زخمی دارم که خوب نمی‌شه؛ در حقیقت جای جوشه.

دکتر: نشونم بده ببینم چی شده

من: ... (در حال نشون دادن)

دکتر: این جای جوش نیست، کیسته چی چی چیه ... (خب زیر لب می‌گفت، من هیچی نمی‌فهمیدم) و درمان قطعیش هم جراحیه! الان چون کوچیکه بری جراحی کنی بهتره واسه همین نگه ندار که بزرگ بشه که اونوقت (دست‌هاشو به اندازه یک کاسه‌ بزرگ می‌کنه) باید این همه کیست رو از بدنت جدا کنن. فعلا این آنتی‌بیوتیک‌ها رو مصرف کن و تا یک ماهه دیگه برو واسه جراحی ...

از مطب دکتر میام بیرون و آنتی‌بیوتیک‌ها رو می‌گیرم. و کمی درگیر حرف‌های دکترم که در مورد جراحی صحبت کرد. راستش اعتماد زیادی نمیشه داشت به چاقوی جراحی. کمی با دوستم در این مورد صحبت می‌کنم و اون‌هم چنین نظری داره. به نظر می‌رسه فعلاً باید آنتی‌بیوتیک‌ها رو بخورم و اگه خوب نشد چاره‌ای نیست که جراحی کنم. تو اینترنت می‌گردم دنبال بیمارستان‌های ارتش که تخصص پوست دارن. بیمارستان خانواده سرراست‌تره و دسترسی بهتری داره. تصمیم می‌گیرم فردا (پنجشنبه) برم اونجا یه سر بزنم.

اما تو همین جست‌جوی اینترنتی در مورد نحوه‌ی درمان کیست مویی (همون پیلونیدال) می‌گردم. بعضی صفحات صحبت از جراحی می‌کنن. خیلی زود از اون‌ها رد میشم و پیجی رو می‌بینم که درمان سنتی رو برای این کیست پیشنهاد می‌کنه: "اسپرزه رو با مرهم سیاه مخلوط کن و بزن روی کیست به تعداد چند دفعه و چند روز" و میگه این روش در اکثر مواقع جواب میده. امیدی در دلم روشن میشه. حالا دنبال عطاری‌های تهران می‌گردم. یهو یادم می‌افته که طرفای دانشگاه یه عطاری هست. از عطاری اسپرزه رو می‌گیرم و از داروخونه مرهم سیاه رو. میام خونه و یه دوش ‌می‌گیرم و می‌زنم رو زخم. قرص‌های آنتی‌بیوتیک رو هم مصرف می‌کنم.

+ این کیست بیشتر در آقایون دیده میشه تا خانوم‌ها!

۲ نظر ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۵
ضیاء

سر ناهار بودیم که سریال تنهایی لیلا شروع شد. تا حالا که خیلی گذری تیکه‌‌هایی‌شو دیده بودم، برای اولین بار خواستم یه قسمتش رو ببینم. ناهار رو که تموم کردم تازه قسمت اصلی شروع شد. مامان هم بهم ملحق شد. البته مامانم بیشتر دنبال میکنه سریالو. وقتی رسید به قسمت پخش پیام بازرگانی، مامانم شروع کرد به صحبت در مورد کتاب‌های دکتر سروش. داخل پرانتز بگم که مامانم اون قدیما قبل اینکه دکتر سروش از ایران خارج بشه کتاباشو می‌خوند و با قلم توانای دکتر آشنایی داشت. تا اینکه بعد بیست و چند سال، من چند تا از کتاباش رو گرفتم. اینکه مامان دقیقاً چی گفت به کنار. می‌خواست بگه وقتی می‌خونی دقیق بخون تا فریب نخوری و ... یه دونه مثال هم زد که اینجا جاش نیست بیارم. البته می‌تونستم از اندیشه‌ی سروش در برابر مثالی که زد دفاع کنم، اما تمام وقت پیام بازرگانی چیزی نگفتم و رفتارم به گونه‌ای بود که گویا به این نصیحت احتیاج دارم، البته وانمود نمی‌کردم. به محض اینکه پیام بازرگانی تموم شد و اولین صحنه از فیلم به نمایش دراومد، بلند شدم و اومدم سمت اتاقم.

راستش توی فضای فکری خاصی قرار گرفتم. سوالی که تو اون لحظات به طور ناخواسته برام پر رنگ شد، این بود که چرا بعضی وقت‌ها روحم رو به بازی گرفتم و مواظبش نبودم. چون از ارزشمندترین سرمایه‌هایی که دارم، یکیش روحه. 

+ بشنوید:  Glitter & Gold  دریافت (حجم: 5.04 مگابایت) ترانه‌ی آهنگ

 

۲ نظر ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۲۹
ضیاء

 دیگه نمی‌شد از غافله‌ی تکنولوژی عقب موند. باید کمی خودم رو بروز می‌کردم. و برای این برنامه‌ی بلند مدتی رو ریخته بودم. نزدیک یک سال بود که نسخه‌های مختلف رو بررسی می‌کردم و کمتر موردی بود که قیمتش نسبت به امکاناتی که داشت می‌ارزید. باید می‌دونستم چی می‌خوام و کف خواسته‌های تکنولوژیکیم چیه و حاضرم چقدر به خاطرش هزینه کنم. نسبت به کمپانی Samsung حس مناسبی نداشتم و کارهایی که داده بود بیرون رو به نوعی کپی‌کاری از کمپانی Apple می‌دیدم. از طرف دیگه رنج قیمت محصولات Apple بالاست و من حاضر نبودم چنین هزینه‌ای رو داشته باشم. پس این دو کنار می‌رفتند. گزینه‌هایی که باقی می‌موند به این نحو بودن: Asus، Sony، Microsoft (Nokia)، hTC و Huawei (البته روی LG اصلاً نمی‌خواستم فکر کنم). کمی در مورد گذشته و آینده‌ی شرکت‌ها تحقیق کردم. کمپانی Sony تجربه‌ی موفقی روی فروش محصولات خودش نداشت و طبق تصمیم‌هایی که مدیران این کپانی گرفتند احتمالاً بازار گوشی‌های هوشمند رو تا چند وقت دیگه رها خواهند کرد و تمام تمرکز خودشون رو روی کنسول‌های بازی خواهند گذاشت. از طرفی کمپانی‌های Asus و Huawei اگرچه محصولات خودشون رو با قیمت پایینی ارائه میدن اما چند سال بیشتر نیست که وارد بازار گوشی‌های هوشمند شدند و هنوز زوده که بخوای بهش اعتماد کنی. کمپانی hTC محصولات شیکی رو با کیفیت بالایی ارائه میده و نمیشه به آسونی کنار گذاشت. اما مشکلی که داره نبود سیستم عامل مشخصی برای تولیدات خودشه؛ در حالی‌که Microsoft تو این زمینه بسیار عالی عمل کرده و با ارائه‌ی Windows 10، اگرچه هنوز کار زیادی داره، عملاً سیستم عامل iOS رو به چالش سختی کشیده. همچنین قیمت محصولات‌ Microsoft به مراتب کمتر از hTC هست. البته Appهایی که برای Windows Phone اومده نسبت به اندروید محدودتره، اما آینده‌ی روشنی رو میشه براش متصور شد.

تقریباً انتخابم رو کرده بودم: Lumia 1320. توی سایتای فروش آنلاین هم جستجو کردم تا ببینم قیمت چقدر زده شده. دیجی کالا مطابق انتظار گرون‌تر از سایتای دیگه قیمت زده بود. قیمت سایت بامیلو پایین‌تر بود و با احتساب تخفیف داده شده بابت اولین خرید بالای صد هزار تومن، ارزون‌تر از بازار موبایل ایران هم درمیومد. پس از سایت بامیلو سفارش دادم. دوشنبه هفته‌ی پیش. 591 هزار تومن شد پول خود گوشی که به صورت پرداخت در محل بود. چهارشنبه گوشی رو تحویل گرفتم و همون روز به بازار موبایل رفتم. قیمتی که روی این گوشی بود حول و حوش 610 تومن بود. چون گوشی بزرگی هست و تازه به دست گرفتم، نیاز بود که براش کیف بگیرم. 40 تومن بابت کیف دادم. همون روز به صورت گذرا دفترچه راهنمای گوشی رو مطالعه کردم. تنها موردی که باقیمونده بود، آپدیت سیستم عامل گوشی از نسخه‌ی Windows Phone 8 به Windows Phone 8.1 بود. برای همین به اینترنت نیاز داشتم. از طرف دیگه به خانواده گفته بودم که اگه گوشی به دستم رسید برمی‌گردم تبریز. می‌خواستم برگردم اما برای آپدیت سیستم عامل به اینترنت نیاز داشتم و چون اینترنت دانشگاه پر سرعته متمایل به ماندن بودم تا رفتن. اما درخواست مرخصی برای این هفته رو ثبت کردم و برای شب چهارشنبه بلیط گرفتم. صبح پنجشنبه که رسیدم تبریز اولین کاری که کردم خرید اینترنت نوترینو همراه اول بود تا با استفاده از اون آپدیت رو انجام بدم. اما مشکلی که پیش اومد برایم واقعاً باور نکردنی بود. باورم نمی‌شد که چنین مشکلی از سوی Microsoft باشه، اون هم در سال 2015! مشکل این بود که Windows Phone 8 اجازه نمی‌داد از اینترنت سیم کارت آپدیت کنی و آپدیت رو فقط و فقط از طریق WiFi انجام می‌داد! توی گوگل در این باره جستجو کردم. تقریباً گزینه‌ی دیگه‌ای نبود. آپدیت باید از طریق WiFi باشه. پس ناچار شدم سرویس حجمی پرسرعت از هماراسیستم بگیرم. سه گیگ، یک روز. آپدیت صورت گرفت و چیزی در حدود یک گیگ دانلود داشتم. کار کردن با Windows Phone 8.1 واقعاً شیرینه و بسیار روان کار می‌کنه. همچنین بعداً متوجه شدم که اگه تهران می‌موندم باز نمی‌تونستم آپدیت رو انجام بدم، چون قابلیت ایجاد VPN روی Windows Phone 8 وجود نداره (و شبکه‌ی اینترنت دانشگاه به کل VPN هست). البته این مشکل در نسخه‌ی 8.1 رفع شده. دوست داشتم به Windows 10 آپدیت کنم، اما با خودم گفتم اجازه بده یه مدت بگذره و ایرادات ابتدایی این نسخه برطرف بشه. 

+ از سرویس نوترینو همراه اول راضی هستم و خداوکیلی می‌ارزه.


Lumia1320

۷ نظر ۰۲ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۱۰
ضیاء

1

آخرین گوشی همراهی که گرفتین چی بوده؟، یا آخرین لپ تاپ؟ از دیدگاه مهندسی سیستم، به این گوشی یا لپ تاپ یا تبلت یا ... میگن سیستم. سیستم شامل یه سری از اجزاست. مثلاً داخل تبلت کلی آی‌سی‌های مختلف قرار گرفتن به همراه مقاومت و خازن و ... . یه سیستم مطمئنن ورودی و خروجی داره (حالا تعداد این ورودی و خروجی‌ها مهم نیست). ورودی‌ یک تبلت می‌تونه دکمه‌ی پاور باشه. خروجیش هم می‌تونه روشن شدن تبلت باشه یا نشون دادن تصویر روی نمایشگر.

مطمئنن این گوشی یا لپ‌تاپ اگه مارک معتبری داشته باشه به تنهایی به شما فروخته نشده و همراهش یک دفترچه راهنما گذاشتن تا اگه روزی، اشکالی در سیستم بوجود اومد به این دفترچه راهنما مراجعه کنین و اگه تونستین به رفع عیب مشغول بشین. (البته این دیدگاه مخصوص جامعه‌ی ماست! چون استفاده‌ی اصلی از دفترچه راهنما مربوط به قبل از کار با سیستمه. بگذریم) در حقیقت دفترچه‌ی راهنمای شرحی بر نحوه‌ی ارتباط این ورودی و خروجی‌هاست.

2

از طرف دیگه، درسته که ما آدمیم (البته اگه بعضی‌ها رضایت بدن) اما اگه به خودمون به عنوان یک سیستم نگاه کنیم در این صورت برای این سیستم نیازه که یک دفترچه راهنما تهیه بشه؛ تا بتونیم به درستی با ورودی‌ها و خروجی‌های سیستم تعامل کنیم. مخصوصاً این سیستم مهم‌ترین سیستمی هست که در طول عمر باهاش سروکار داریم.



3

این همه‌ نوشتم تا بگم که چند هفته‌ای هست دارم دفترچه راهنمایی برای خودم می‌نویسم. این دفترچه شامل موارد مختلفیه. مثلاً بخش "اگه حس و حالم خوب نیست" دو قسمت داره؛

یک: مطمئنی به اینا نیاز نداری؟

-          حموم رفتن

-          دوش گرفتن

-          مثبت فکر کردن

-          دعا کردن

-          خوابیدن

-          کمی چرت زدن

-          کار کردن

-          پول درآوردن

-          ....

دو: مطمئنی تو اینا زیاده‌روی نکردی؟

-          اینترنت

-          آهنگ گوش دادن

-          فیلم دیدن

-          نشستن

-          کار کردن

-          خوابیدن

-          فکر بی‌مورد کردن

-          مهم بودن نظر بقیه

-          ...


۳ نظر ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۵
ضیاء

هفته‌‌ی قبل از بزرگترین سایت فروش آنلاین کالا، هدستی را به همراه دوستم خریدیم. هدستی که می‌خواستیم شامل دو عدد فیش ورودی بود به همراه یک میکروفون خارجی. فردای روز سفارش پیک هدستی را آورد که تنها یک فیش ورودی داشت و میکروفون هدست نیز به صورت inline  بود. تلفن را برداشتم و به خدمات پس از فروش آن سایت تماس گرفتیم. گفتند که منتظر باشید که فردا پیکی را می‌فرستیم که بیاید کالا را تحویل بگیرد و بررسی کنیم که آیا حق با شماست یا نه. فردا شد و گذشت اما پیکی نیامد. 


۳ نظر ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۰
ضیاء

یکی از نقاط قوتم اینه که حواسم به اطرافم جمعه. کمتر پیش میاد تغییری تو محیط پیرامون اتفاق بیافته و من نفهمم. یه رفتار متفاوت، چینش متفاوت وسایل و ... . سه ماهی هست که رفیقی پیدا کردم که در این زمینه، کاملاً نقطه مقابل منه و حواسش اصلاً به محیط اطراف و اتفاقایی که در چهره‌ها و در رفتارها رخ میده نیست. حالا این نقطه قوت من شده یک نقطه ضعف؛ وقتی می‌بینم فلان تغییر بسیار واضح اصلاً به چشمش نمیاد و من هم نمی‌تونم بهش بگم که دریای احساس باشی و نتونی بروزش کنی.

به جرئت می‌تونم بگم بزرگ‌ترین کمکی که می‌تونم به روابطم بکنم در ابراز به‌جای احساساتمه.

۱ نظر ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۶
ضیاء

[…] مرحوم صدرالمتالهین در کتاب اسفار اربعه سخنی ناگوار در باب زنان دارند:

و از عنایات الهی در خلقت زمین، تولد حیوانات مختلف است... که بعضی برای خوردن‌اند... و بعضی برای سوار شدن... و بعضی برای بار کشیدن... و بعضی برای تجمل... و بعضی برای نکاح و آمیزش... و بعضی برای تهیه لباس و اثاث خانه...

                                                                                                                                اسفار اربعه، جلد 7، فصل 13، ص 136

و مرحوم ملا هادی سبزواری در حاشیه نوشته است که:

اینکه صدرالدین شیرازی زنان را در عِداد حیوانات درآورده است اشاره لطیفی دارد به اینکه زنان به دلیل ضعف عقل و ادراک جزئیات و میل به زیورهای دنیا، حقاً و عدلاً در حکم حیوانات زبان بسته‌اند و اغلبشان سیرت چارپایان دارند ولی به آنان صورت انسان داده‌اند تا مردان از مصاحبت با آنان متنفر نشوند و در نکاح با آنان رغبت بورزند و به همین دلیل در شرع مطهر، مردان را در کثیری از احکام، مثل طلاق و نشوز و ... بر زنان چیرگی داده‌اند.

[…]

 

برگرفته از کتاب فربه‌تر از ایدئولوژی نوشته عبدالکریم سروش


۲۱ نظر ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۵:۲۰
ضیاء

اولین کاری که هر روز صبح بعد از بیدار شدن از خواب و شستن صورت انجام می‌دهم، روشن کردن لپ‌تاپه. دیروز هم داشت به همین صورت سپری می‌شد و همین‌که ایمیل‌هایم را چک می‌کردم دیدم یکی از ایمیل‌ها نوشته: "از اعتبار عضویت شما تنها یک روز باقی است" ایمیل از سوی سایت متمم بود. خیلی زود با پرداخت مبلغ اندکی اعتبارم را تا شش ماه تمدید کردم. چند دقیقه‌ای نگذشت که ایمیل دیگری به دستم رسید شامل اطلاعات و ثبت نام سمینار سالیانه محمدرضا شعبانعلی. عنوان این سمینار "رفتارشناسی در محیط کار" هست. همون دیروز به محض دریافت ایمیل خیلی سریع ثبت نام رو انجام دادم و بنا به شواهدی که دیدم، احتمال میدم اولین نفری بودم که تونسته ثبت نام کنه (حالا بماند شواهد چی بوده!!). بگذریم.

البته من مدت‌ها قبل وقتی اولین بار خبر برگزاری سمینار با این موضوع رو خوندم، بسیار خوشحال شدم چون رفتارشناسی از جمله مباحثی هست که بهش بسیار علاقه دارم و مدام منتظر ثبت نام بودم. الان هم سعی می‌کنم منابع مطالعاتی لازم برای این سمینار رو بررسی کنم و حدس بزنم! چون از هفته‌ی آینده قراره خبرنامه اختصاصی سمینار، که شامل منابع مطالعاتی هست، ارسال بشه.

۱ نظر ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۶
ضیاء