اینکه ببینی یکی هست که داره انتظارت رو میکشه تا بری پیشش خیلی شیرینه!
معشوق از اینکه عاشق داره انتظارش رو میکشه مطمئنن راضیه. این انتظار کشیدن هم برای عاشق شیرینه ... .
ولی تو معادلات زندگی من، نشانی از عاشق و معشوق نیست ... . من به انتظار رانندهی سرویس خوابگاه قناعت کردهام!
تو این فکرم که رانندهی اتوبوس داره انتظاره ما رو میکشه تا سوار بشیم و از اینکه یکی هست که منتظرمه خوشحالم!
اما رانندهی اتوبوس منتظره عقربههای ساعته تا بشه 10! اون منتظر من نیست!
او در زندان ثانیهها اسیره و من در زندان اوهام خود ساختهام.