نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

نیاز ناشناخته

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ~ زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد

سایه

چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۷ ق.ظ

یادمه سر کلاس شخصیت سالم‌تر من بود، که یکی از خانوما گفت: "من کتاب نیمه‌ی تاریک وجود رو ‌خوندم و باعث شد یه مدت افسردگی بگیرم ... " من با شنیدن این جمله تو دلم گفتم: "بابا بی خیال! مگه چی خوندی از توش؟!" اون موقع 40-50 صفحه بیشتر از اون کتاب رو نخونده بودم و هنوز تصویر شفافی از مفهوم سایه در ذهن‌م شکل نگرفته بود. تا اینکه خوندن کتاب رو ادامه دادم و به حوالیه صفحه‌ی 80 رسیدم. تاثیری که روی من گذاشته بود رو در خودم می‌دیدم و اگر اون موقع در موردش از من می‌پرسیدید می‌گفتم: "فکر کردن در مورد مباحثش بسیار انرژی‌بره". تو دلم می‌گفتم این ازون کتابایی هست که آخرش خوشه و آخرشه که بهت چندین برابر انرژی گرفته رو پس میده. اما در واقع نتونستم بیش‌تر ادامه بدم و در برنامه‌ای که ریخته بودم جای ِچنین کتابی واقعا اضافه بود! (سه خرداد)

اون روزها گذشت و رسیدیم به دوره‌ی سفر زندگی. دکتر شیری در مورد سایه و مفهوم اون به چند تا نکته اشاره کردن (در جلسات مختلف و بخصوص دوره ی سفر قهرمانی) و دیدم که مسئله پیچیده‌تره و بهتر همان بوده که فعلا بهش نپردازم تا وقتی‌که به ذهن و فکر کم‌دغدغه‌تر دست یابم؛ یعنی مثلا مهرماه همین سال.



نکته ی اول این بود که وقتی در مورد سایه مطلبی می‌خونی، همزمان قسمت سایه‌ی وجودت هم اون مطلب رو می‌خونه و به‌روز می‌کنه خودش رو. حتی وقتی‌که من الان در موردش می‌نویسم یا شمایی که دارید می‌خونیدش، قسمت سایه‌ی وجودمون داره خودش رو به‌روز می‌کنه.


نکته‌ی دومی که مطرح کردن، تشبیه سایه به اژدها بود! این‌که نباید هدف و قصد ِما، حذف قسمت ِسایه‌ی‌ وجودمون باشه بلکه باید با اژدها همزیستی کنیم و با اون مواجه بشیم و اون رو رام کنیم! دکتر اشاره کردن به کارتون شرک1؛ اژدهایی که تو داستان فیلم هست از بین نمیره و این‌که چطور رام میشه و حتی کمک می‌کنه به شخصیت داستان. خب منی‌که تا به‌ حال این کارتون رو ندیده بودم، گذاشتم که دانلود بشه و در اولین فرصت ببینم. و بعد از دیدنش بود که فهمیدم تعداد بسیار زیادی فیلم سینمایی درباره‌ی مفهوم سایه دیده‌ام بی آن‌که متوجه نقش کلیدی سایه بشم؛ که (در فیلم‌های ایرانی: ) عدم توجه به اون، چه زندگی‌هایی رو به تباهی کشونده و (در فیلم‌های اکثراً هالیوودی: ) مواجهه ی مناسب با سایه چه زندگی‌هایی رو از تباهی نجات داده.


اما نکته‌ی سوم، که به عنوان اصل سایه عنوان شد و به‌نظرم از خوندن 80 صفحه کتاب نیمه‌ی تاریک وجود مفیدتر بود برام، اینه:

            * هر چیزی رو که شدید انکار کُنی، تسخیرت می‌کنه. (شاید کلمه‌ی تسخیر ترس‌آور باشه، اما به واقع همین هست)


و همین چند روز پیش بود که فیلم زیبایی در مورد همین مفهوم سایه دیدم به اسم according to greta با بازی هنرمند ِارزشی، هیلاری داف! داستان فیلم روایت دختری هست هفده ساله که مادرش اون رو برای تعطیلات تابستان پیش پدربزرگ و مادربزرگ فرستاده. توی فیلم جایی هست که نقش اول فیلم (گرِتا) با ناراحتی و فریاد می‌گه: "من هیچیم شبیه مامانم نیست!" و تسخیر از همین جا شروع میشه.


 

نتیجه: پس اگه این پست رو خوندید، چیزی رو در خودتون به طور شدید انکار نکنید.


دکتر شیری به تازگی این کتاب رو در سایت خانه ی توانگری معرفی کردن

نظرات  (۴)

۱۴ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۳۸ سمانه عبدلی
سلام 
به جرات میتونم بگم که این کتاب از اون دسته از کتابایی بوده و هست که واقعا انرژی میخواد .اینکه آدم دچار سو برداشت از مفاهیم کتاب نشه .اعتراف میکنم خیلی سخت با خوندن این کتاب کنار اومدم:)
و نیاز به بارها و بارها خوندن  این کتاب دارم تا کامل هضم شه!
جالبه بدونید من هیچ کتابی به جز شازده کوچولو (که انقدر خوندمش که دیگه از حفظم!)برای هیچ کتابی به اندازه این کتاب وقت نذاشتم ،همین طور کتاب ماندن در وضعیت آخر .
خوش بحالتون دکتر شیری راهنماییتون میکنه :(
من تنها تنها میخونم و راه رو پیش میرم ، و وقت میذارم تا از بین سایت دکتر شیری مطلبی بخونم که به هضم این مدل کتابا کمک کنه.
ممنون که مینویسین :)
پاسخ:
خدا دبی فورد رو رحمت کناد! که یه کتابی نوشته این چنین خلق رو حیران کرده!

من سایه رو مثه "گربه سانی" می بینم که وحشیه، تا بخوای دست بهش بزنی پنجول می کشه!

من هم راهنمایی ایشون رو با شما شریک شدم. 

ممنون که میخونین. :)
۱۴ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۵ سمانه عبدلی
یه نکته جالب هم بگم :
گاهی اوقات از اطرافیان  و دوستانمو حتی کسانی که خیلی کم با اونها درارتباط بودم ،میخوام که ویژگیهای  مثبت و منفی که در اخلاق و رفتار من میبینن رو بهم بگن .جالب بود که بیشتر مواقع از غرور من انتقاد میکردن و میگفتن آدم مغروری هستم .من هم با مرور گذشته متوجه شدم که بعله! هربار این ویژگی رو پس میزدم و میگفتم نه اصلا اینطور نیست من اصلا مغرور نیستم !
حالا میدونم که مغرور بودن  وغرور داشتن به خودی خود چیز بدی نیست ، مهم اینه که کجا  وچطور خرجش میکنیم  :)

پاسخ:
ایول! همین درسته که برچسب خوب و بد نزنیم. هر چیزی به جاش لازمه.
۱۴ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۰ سمانه عبدلی
راستی:
تو بیان ،بلاگ ساختم 
این آدرسی هم که اینجاست مال اون سایت
فعلا به طور آزمایشی مطالب MBAسایت متمم رو گذاشتم 
پاسخ:
مبارک ها باشه سمانه خانوم.
از وقتی این مطلب را خواندم، یعنی حدود یک هفته می شود، این جمله در رهنم است که هر چیزی را شدید انکار کنم، تسخیرم می کند. پس از خواندن برای اولین بار، خیلی بهت زده بودم چون خیلی خوب گرِتا رو درک کردم و خودم هم دقیقا چنین چیزی را تجربه کردم.. الآن هم با این نکته کنار آمده ام. واقعا درسته!!! من به این جمله یک جور هایی ایمان دارم... خسته نباشی :)
پاسخ:
آره، هیچی رو شدیدا انکار نکن. حتی نباید آدم خیلی از خودش راضی باشه!

ممنون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی